Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to walk the plank
U
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raft
U
با قایق الواری رفتن یافرستادن
rafts
U
با قایق الواری رفتن یافرستادن
to make ap a ship
U
کشتی را در دریا به غنیمت بردن
seagoing
U
قابل رفتن به دریا
salvor
U
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
jettisoning
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
U
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
To incite someone
تو جلد کسی افتادن
[رفتن]
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
barrier light
U
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
flotsam and jetsam
U
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
to carry a watch
U
ساعت دربغل گذاشتن
stevedores
U
متخصص چیدن بسته ها وصندوقها در کشتی
stevedore
U
متخصص چیدن بسته ها وصندوقها در کشتی
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
jackknife
U
بازو بسته شونده شیرجه رفتن
To get to the root of something.
U
ته وتوی چیزی را درآوردن
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
slip rope
U
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
shipwreck
U
به زیر اب رفتن کشتی
shipwrecked
U
به زیر اب رفتن کشتی
reship
U
دوباره در کشتی رفتن
shipwrecks
U
به زیر اب رفتن کشتی
surging
U
جلو و عقب رفتن کشتی
wet storage
U
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
spar bridge
U
پل الواری
timber
U
درخت الواری
spar fender
U
دفرای الواری
silk oak
U
درخت الواری استرالیا
timberland
U
جنگل چوب الواری
silky oak
U
درخت الواری استرالیا
rafts
U
دگل قایق مسطح الواری
raft
U
دگل قایق مسطح الواری
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
packets
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
to fall on ones knees
U
بیرون افتادن بلابه افتادن
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
multicast packet
U
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
channels
U
دریا
channeling
U
دریا
meerschaum
U
کف دریا
on the sea
U
دریا
high water line
U
خط مد دریا
acajou
U
دریا
asea
U
در دریا
asea
U
به دریا
at sea
U
در دریا
bree
U
دریا
waterscape
U
اب دریا
channeled
U
دریا
lough
U
اب دریا
ground
U
کف دریا
flood
U
رو د دریا
overboard
U
در دریا
d.j.'s locker
U
ته دریا
sepiolite
U
کف دریا
meerscham
U
کف دریا
sea froth
U
کف دریا
sea foam
U
کف دریا
channel
U
دریا
cuttle bone
U
کف دریا
benthos
U
ته دریا
channelled
U
دریا
holm
U
دریا
beach foam
U
کف آب دریا
seas
U
دریا
ocean foam
U
کف آب دریا
high tide
U
مد دریا
mere
U
دریا
high tides
U
مد دریا
sea
U
دریا
sea foam
U
کف آب دریا
cuttlebone
U
کف دریا
sea bed
U
کف دریا
spume
U
کف آب دریا
high water
U
مد دریا
saltwater
U
اب دریا
main
U
دریا
seabed
U
کف دریا
the blue
U
دریا
the deep
U
دریا
merest
U
دریا
flooded
U
رو د دریا
floods
U
رو د دریا
the wave
U
دریا
to shank off
U
افتادن
topple
U
از سر افتادن
foundering
U
از پا افتادن
plonked
U
افتادن
foundered
U
از پا افتادن
founder
U
از پا افتادن
out of breath
<idiom>
U
به هن هن افتادن
retarding
U
پس افتادن
plonk
U
افتادن
tumbles
U
افتادن
lies
U
افتادن
founders
U
از پا افتادن
drop back
U
افتادن
lied
U
افتادن
plonking
U
افتادن
plonks
U
افتادن
retard
U
پس افتادن
score
U
خط افتادن
To do something in a pique .
U
سر لج افتادن
toppling
U
از سر افتادن
retards
U
پس افتادن
To go out o fashion .
U
از مد افتادن
lie
U
افتادن
topples
U
از سر افتادن
lapse vi
U
افتادن
tumble
U
افتادن
toppled
U
از سر افتادن
scores
U
خط افتادن
tumbled
U
افتادن
clear itself
U
لا افتادن
to fall off
U
افتادن
to fall down
U
افتادن
to be off ones feed
U
افتادن
lags
U
پس افتادن
to come a cropper
U
افتادن
to come a mucker
U
افتادن
lagged
U
پس افتادن
lag
U
پس افتادن
scored
U
خط افتادن
to be deferred
U
پس افتادن
to be thrown
U
افتادن
oppose
U
در افتادن
opposes
U
در افتادن
prostrate
U
افتادن
prostrated
U
افتادن
prostrates
U
افتادن
prostrating
U
افتادن
fall
U
افتادن
to bite the dust
U
افتادن
mal de mer
U
ناخوشی دریا
heave of the sea
U
زورخیزاب دریا
seaway
U
دریا راه
holding ground
U
گیرایی کف دریا
high tides
U
حداکثر مد دریا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com