Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ophthalmic
U
چشمی وابسته به چشم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
rivalship
U
هم چشمی
emulation
U
هم چشمی
ophtalmic
U
چشمی
rival
U
هم چشمی
ocular
U
چشمی
monocular
U
یک چشمی
rivalled
U
هم چشمی
competition
U
هم چشمی
competitions
U
هم چشمی
rivals
U
هم چشمی
rivaled
U
هم چشمی
rivalling
U
هم چشمی
uniocular
U
یک چشمی
rivaling
U
هم چشمی
eyepieces
U
چشمی
eyeing
U
چشمی
eyes
U
چشمی
eying
U
چشمی
becket
U
چشمی
eye
U
چشمی
eyepiece
U
چشمی
rivaled
U
هم چشمی کننده
rivaling
U
هم چشمی کننده
eye
U
چشمی طناب
vie
U
هم چشمی کردن
eyeing
U
چشمی طناب
vied
U
هم چشمی کردن
vies
U
هم چشمی کردن
rival
U
هم چشمی کننده
ocular lens
U
عدسی چشمی
eyes
U
چشمی طناب
monocular deprivation
U
محرومیت یک چشمی
emulating
U
هم چشمی کردن با
bridling
U
بند چشمی
bridled
U
بند چشمی
bridle
U
بند چشمی
soft eye
U
چشمی ساده
monocular vision
U
بینایی یک چشمی
penuriousness
U
تنگ چشمی
sight check
U
مقابله چشمی
eying
U
چشمی طناب
emulate
U
هم چشمی کردن با
emulated
U
هم چشمی کردن با
emulates
U
هم چشمی کردن با
monocle
U
عینک یک چشمی
thoroughfoot
U
اتصال چشمی
three eyed union plate
U
صفحه سه چشمی
bridles
U
بند چشمی
rivalled
U
هم چشمی کننده
thimble
U
چشمی فلزی
bullrings
U
چشمی سینه
eyes of the ship
U
چشمی ناو
eyepieces
U
عدسی چشمی
bollard eye
U
چشمی موت
eye splice
U
پیوند چشمی
entoptic
U
درون چشمی
emulously
U
ازروی هم چشمی
emulous
U
هم چشمی کننده
emulative
U
هم چشمی کننده
thimble eye
U
چشمی فلزی
emolously
U
از روی هم چشمی
half-glasses
عینک یک چشمی
monocles
U
عینک یک چشمی
eyepiece
U
عدسی چشمی
bullring
U
چشمی سینه
flemish eye
U
چشمی بافته
metascope
U
دوربین تک چشمی
optic
U
چشمی بصری
vier
U
هم چشمی کننده
thimbles
U
چشمی فلزی
rivals
U
هم چشمی کننده
hawse pipe
U
چشمی لنگر
binocular deprivation
U
محرومیت دو چشمی
rivalling
U
هم چشمی کننده
all eyes
U
چهار چشمی
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
running bow line
U
چشمی زدن به طناب
peeped
U
نگاه زیر چشمی
peeping
U
نگاه زیر چشمی
peeps
U
نگاه زیر چشمی
bull nose
U
چشمی سینه ناو
british antilewisite
U
نوعی پماد چشمی
binocular disparity
U
ناهمخوانی دید دو چشمی
binocular fusion
U
در هم امیزی دید دو چشمی
chock
U
چشمی فلزی روی پل
swivelled
U
چشمی خود گرد
loup
U
ذره بین چشمی
peep
U
نگاه زیر چشمی
swivels
U
چشمی خود گرد
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
eyeplate
U
صفحه چشمی دار
eyebolt
U
پیچ چشمی دار
eye bolt
U
مهره چشمی دار
outrival
U
در هم چشمی پیش افتادن از
parsimoniously
U
بزفتی باتنگ چشمی
runners
U
طناب چشمی دار
runner
U
طناب چشمی دار
reduced eye
U
چشمی باریک شده
swivel
U
چشمی خود گرد
competition
U
هم چشمی سبقت جویی
union plate
U
صفحه چند چشمی
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
keep up with the Joneses
<idiom>
U
چشم وهم چشمی
eyes in the back of one's head
<idiom>
U
چهار چشمی پاییدن
competitions
U
هم چشمی سبقت جویی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
slinks
U
نظر چشمی نگاه دزدکی
dip the eye
U
وصل کردن چشمی طنابهابهم
optical
U
نشانه روی بصری چشمی
roller clock
U
چشمی بسته قرقره دار
slinking
U
نظر چشمی نگاه دزدکی
slink
U
نظر چشمی نگاه دزدکی
external rectus
U
عضله مستقیم برون چشمی
borescope
U
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
To be all eyes. To watch like a hawk.
U
چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
wall eye
U
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To try to keep up with the joneses.
U
چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
pelorus
U
دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
stadia points
U
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
eyestrings
U
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
eye-witnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
competed
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
compete
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
competes
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
commissarial
U
وابسته به
interdependent
U
وابسته
comprador
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
of kin
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
wedded
U
وابسته
relative
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
related
U
وابسته
sexual organs
U
وابسته به
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
elysian
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
federate
U
وابسته
federated
U
وابسته
federates
U
وابسته
tuitionary
U
وابسته به
diphtheric
U
وابسته به
febile
U
وابسته به تب
akin
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
relevant
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
germane
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
contingents
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
federating
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com