English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sunken eyes U چشمان فرو رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
hazel eyes U چشمان میشی
languideyes U چشمان بیمار
languishing eyes U چشمان خمار
languideyes U چشمان بی حال
streaming eyes U چشمان اشکبار
d. eyes U چشمان بادکرده
die away U چشمان خماریابیحال
blear eyes U چشمان قی گرفته
dilated eges U چشمان بادکرده
expressive eyes U چشمان با حالت
dry-eyed U دارای چشمان بیسرشک
popeyed U دارای چشمان برامده
coma vigil U اغماء با چشمان باز
f.eyes U چشمان فتان یاگیرنده
haggard U دارای چشمان فرورفته
stalk eyed U دارای چشمان جلوامده
beady eyes U چشمان ریز براق
asquint U با چشمان لوچ یاچپ
fire eyed U دارای چشمان افروخته یادرخشان
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
beady U دارای چشمان ریز وگرد
sloe eyed U دارای چشمان ابی پرنگ
wild eyed U دارای چشمان وحشی وخیره
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
departed U رفته
by inches U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
gradually U رفته رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
short tempered U از جا در رفته
in process of time U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
thrawart U در رفته
dislocated U در رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
in the a U روی هم رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
unbridle U مهاردر رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
in the lump U روی هم رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
truncated soil U خاک رو رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
extinct U ازبین رفته
gone <adj.> U از دست رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
off shade U رنگ رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
madding U از کوره در رفته
on a par U روی هم رفته
deep-set U فرو رفته
emaciated U گوشت رفته
altogether U روی هم رفته
overalls U رویهم رفته
windswept U بر باد رفته
overall U رویهم رفته
pallid U رنگ رفته
exhausted U تحلیل رفته
defunct U ازبین رفته
sunken U فرو رفته
average U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
frantic U ازکوره در رفته
consumptive U تحلیل رفته
consumptives U تحلیل رفته
jitters U از کوره در رفته
frenzied U ازجا در رفته
red-hot U ازجادر رفته
averaging U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
pulled U تحلیل رفته
neatest U شسته و رفته
first and last U روی هم رفته
neat U شسته و رفته
away U غایب رفته
overseen U غلط رفته
chafed U پوست رفته
averagly U روی هم رفته
day a day U روی هم رفته
all in all U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
neater U شسته و رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
powered U توان از دست رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
powers U توان از دست رفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
power U توان از دست رفته
powering U توان از دست رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
ha-ha U دیوار فرو رفته
pale U رنگ رفته بی نور
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
you are mistaken U خطا رفته اید
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
tacky U رنگ ورو رفته
palest U رنگ رفته بی نور
retreating chin U چانه عقب رفته
income forgone U درامداز دست رفته
neat U شسته و رفته مرتب
he must have gone U باید رفته باشد
paler U رنگ رفته بی نور
immersed in debt U فرو رفته در فرض
lost chain U زنجیره از دست رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
neatest U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
he is off to the war U رفته است به جنگ
furibund U اشفته ازجادر رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
saddle nose U بینی فرو رفته
advanced pawn U پیاده پیش رفته
forged side U سطح فرو رفته
lost U از دست رفته ضایع
lost U از دست رفته تلف شده
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
sold U فروخته شده بفروش رفته
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . U نمی دانم کدام گوری رفته است
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
Vxtreme U قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
gapeworm U یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
poppyhead U تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
weathered rocks U خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
VT terminal emulation U استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
yin yang U مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
leiwen U لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation U روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com