Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expressive eyes
U
چشمان با حالت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
languideyes
U
چشمان بی حال
hazel eyes
U
چشمان میشی
die away
U
چشمان خماریابیحال
languishing eyes
U
چشمان خمار
d. eyes
U
چشمان بادکرده
dilated eges
U
چشمان بادکرده
streaming eyes
U
چشمان اشکبار
languideyes
U
چشمان بیمار
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
coma vigil
U
اغماء با چشمان باز
dry-eyed
U
دارای چشمان بیسرشک
popeyed
U
دارای چشمان برامده
beady eyes
U
چشمان ریز براق
stalk eyed
U
دارای چشمان جلوامده
f.eyes
U
چشمان فتان یاگیرنده
haggard
U
دارای چشمان فرورفته
asquint
U
با چشمان لوچ یاچپ
sunken eyes
U
چشمان فرو رفته
wild eyed
U
دارای چشمان وحشی وخیره
beady
U
دارای چشمان ریز وگرد
fire eyed
U
دارای چشمان افروخته یادرخشان
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
sloe eyed
U
دارای چشمان ابی پرنگ
move to tears
U
اشک از چشمان کسی جاری شدن
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
temper
U
حالت
phases
U
حالت
posturing
U
حالت
moods
U
حالت
tempered
U
حالت
phased
U
حالت
line condition
U
حالت خط
mood
U
حالت
expression
U
حالت
expressions
U
حالت
stances
U
حالت
manner
U
حالت
disposition
U
حالت
stance
U
حالت
situation
U
حالت
situations
U
حالت
attitude
U
حالت
attitudes
U
حالت
pyreticosis
U
حالت تب
tempers
U
حالت
phase
U
حالت
idiocrasy
U
حالت
makes
U
حالت
make
U
حالت
if
U
حالت
predicament
U
حالت
predicaments
U
حالت
estates
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
posture
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
febricity
U
حالت تب
feverishness
U
حالت تب
case
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
cases
U
حالت
postures
U
حالت
self
U
حالت
postured
U
حالت
estate
U
حالت
state-
U
حالت
states
U
حالت
stating
U
حالت
temperaments
U
حالت
temperament
U
حالت
stated
U
حالت
status
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
fettle
U
حالت
condition
U
حالت
grain
U
حالت
state
U
حالت
drowsihead
U
حالت نیمخواب
final state
U
حالت پایانی
drive state
U
حالت سائقی
drinking bout
U
حالت مستی
eburnation
U
حالت عاجی
eigenstate
U
حالت انرژی
excited state
U
حالت برانگیخته
exceptional case
U
حالت استثنایی
erectness
U
حالت عمودی
feminineness
U
حالت زنانه
facial expression
U
حالت چهره
febile
U
دارای حالت تب
equilibrium state
U
حالت تعادل
equation of state
U
معادله حالت
energy state
U
حالت انرژی
feminity
U
حالت زنانه
circumstantiality
U
حالت وکیفیت
free wheeling
U
حالت خلاصی
ignition condition
U
حالت احتراق
in a state of depression
U
در حالت افسردگی
in form
U
خوش حالت
inactive status
U
حالت انتساب
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
averaged
U
در حالت کلی
incipience
U
حالت نخستین
incipincy
U
حالت نخستین
initial state
U
حالت اغازی
input mode
U
حالت ورودی
idle position
U
حالت سکون
idiocrasy
U
حالت مخصوص
fugitiveness
U
حالت شخص
gas phase
U
حالت گازی
glassy state
U
حالت شیشهای
vitreus state
U
حالت شیشهای
goutiness
U
حالت نقرسی
grittiness
U
حالت شنی
ground state
U
حالت پایه
hang over
U
حالت خماری
heat proof quality
U
حالت نسوزی
humanness
U
حالت انسانیت
i.c.
U
حالت اولیه
iciness
U
حالت یخی
insert mode
U
حالت درج
possessive
U
حالت اضافه
sulkily
U
با حالت قهر
accusative
U
حالت مفعولی
miriness
U
حالت باطلاقی
accidentalness
U
حالت اتفاقی
acedia
U
حالت خ-لسه
adrenergic reponse state
U
حالت پر ادرنالینی
affectedly
U
با حالت بخودگرفته
affectivity
U
حالت عاطفی
amentia
U
حالت هذیان
answer mode
U
حالت جواب
answer mode
U
حالت پاسخ
antisepsis
U
حالت ضد عفونی
thirstily
U
با حالت تشنگی
genitive
U
حالت اضافه
possessives
U
حالت اضافه
domesticity
U
حالت اهلی
fluidity
U
حالت مایعی
resilience
U
حالت ارتجاعی
crudely
U
در حالت خامی
Lucky you!
<idiom>
U
خوش به حالت!
nervousness
U
حالت عصبانی
defensively
U
با حالت تدافع
defensively
U
حالت دفاعی
defensive
U
حالت تدافع
arborescence
U
حالت شاخهای
worst-case scenario
U
بدترین حالت
atilt
U
با حالت حمله
command mode
U
حالت فرماندهی
conjugality
U
حالت زناشویی
continuum state
U
حالت پیوستار
conversational mode
U
حالت محاورهای
corresponding state
U
حالت متنافر
counterpoise
U
حالت تعادل
creaminess
U
حالت سرشیری
deadness
U
حالت مرده
deliverable state
U
در حالت تحویل
deplorble condltion
U
حالت زار
doubtfulness
U
حالت تردید
doughiness
U
حالت خمیری
downiness
U
حالت کرکی
colloidal state
U
حالت کلوییدی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com