English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transmission gear U چرخ دنده انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
Other Matches
ungear U از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion U دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning U دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions U دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
epicyclic transmission U یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
rougher U دنده دنده کننده
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
sprocket U دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
spare ribs U سر دنده
hard-nosed U یک دنده
strictest U یک دنده
costa U دنده
gears U دنده
stricter U یک دنده
gear دنده
geared U دنده
geap U دنده
slats U دنده ها
drives U دنده
drive U دنده
dependum U ته دنده
rib U دنده
strict U یک دنده
slat U دنده ها
thread U دنده پیچ
reverse gear U دنده معکوس
transmissions U جعبه دنده
high speed U دنده سریع
threads U دنده پیچ
chop U گوشت دنده
longitudinal U دنده طولی
transmission U جعبه دنده
reverse gears U دنده معکوس
worm gear U دنده مورب
jackshaft U دنده دو در اتومبیل
laticostate U دنده پهن
frame U دنده عرضی
low gear U دنده کندکن
gearshifts U دنده عوض کن
pinwheel U چرخ دنده
planetary gear U دنده خورشیدی
pinions U جرخ دنده
gearshifts U میله دنده
gearshift U دنده عوض کن
transmission case U جعبه دنده
jackshaft U دنده عقب
timber U دنده عرضی
ribbed U دنده دار
sheath U تیزی دنده
sheaths U تیزی دنده
worm gear U دنده مارپیچی
pinion U جرخ دنده
wheelwork U چرخ دنده
cogs U دنده چرخ
cog U دنده چرخ
stave U دنده بشکه
rib U دنده میله
rib U گوشت دنده
pinioning U جرخ دنده
gearshift U میله دنده
gear wheel U چرخ دنده
cogwheel U چرخ دنده
gearwheel U چرخ دنده
cog [cogwheel] U چرخ دنده
cog wheel U چرخ دنده
cogged wheel U چرخ دنده
ratchet U دنده جغجغه ای
gearing U جعبه دنده
gearboxes U جعبه دنده
gearbox U جعبه دنده
gears U جعبه دنده
gears U چرخ دنده
cogged wheels U چرخ دنده ها
cog wheels U چرخ دنده ها
bevel gear U دنده کرامویل
bevel gear U دنده مورب
bendix U دنده استارت
bendix U دنده بندیکس
cramwheel U دنده کرامویل
cramwheel U دنده مخروطی
top radius U گردی سر دنده
gear wheels U چرخ دنده ها
gearwheels U چرخ دنده ها
cogwheels U چرخ دنده ها
dependum angle U زاویه ته دنده
toothed wheel U چرخ دنده
drive mechanism U جعبه دنده
geared U جعبه دنده
gear level U دسته دنده
external thread U دنده خارجی
cross-rib U دنده ی قوس
french chop U گوشت دنده
spareribs U گوشت دنده
gear box U جعبه دنده
gear case U جعبه دنده
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
shifting lever U دسته دنده
gear cutter U دنده تراش
spur gear U دنده ملخی
sprocket U دنده زنجیر
grooved U دنده دار
gear چرخ دنده
geared U چرخ دنده
stick shift U دسته دنده
gear U جعبه دنده
pair of gears U زوج چرخ دنده
riblet U انتهای دنده گوسفند
pinion U چرخ دنده جناحی
short ribs U گوشت با استخوان دنده
pinions U دنده هرزه گرد
pinion U دنده هرزه گرد
sawtooth wave U موج دنده ارهای
rachet U ضامن چرخ دنده
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
gears U پوشش دنده دار
step up gear U چرخ دنده افزاینده
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
pinioning U دنده هرزه گرد
steering gear U جعبه دنده فرمان
pinions U چرخ دنده جناحی
pinioning U چرخ دنده جناحی
quick change gearbox U جعبه دنده نورتون
starter gear ring U چرخ دنده استارتر
precostal U واقع در پیش دنده ها
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear change box U جعبه تعویض دنده
gear case U پوسته جعبه دنده
four gear drive U گیربکس چهار دنده
gear U پوشش دنده دار
geared U پوشش دنده دار
driving gear U چرخ دنده محرک
nut U چرخ دنده ساعت
eight speed gear drive U گیربکس هشت دنده
differential gear U دنده عقب اتومبیل
crown gear U چرخ دنده محدب
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
bevel gearing U گیربکس دنده مخروطی
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
contact backlash U دنده کور تماس
gear in U درگیری دو چرخ دنده
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
it serves him right U دنده اش هم نرم شود
inside thread U دنده داخلی قلاویز
rib U دنده دار کردن
rib U هرچیز شبیه دنده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
pull gear U چرخ دنده بالابر
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
high gear U دنده قوی خودرو
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
helical gear U چرخ دنده حلزونی
he broke his rib or something U دنده منده اش شکست
grub screw U میله دنده دار
gearbox position U وضعیت جعبه دنده
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
compasition gear U چرخ دنده مرکب
gear stick U دسته دنده اتومبیل
tricostate U سه دندهای دارای سه دنده
gear box U جعبه دنده گیرباکس
worm wheel U چرخ دنده حلزونی
worm gear U چرخ دنده حلزونی
cross-springer U [دنده اریب در طاق]
gear lever U دسته دنده اتومبیل
worm wheel U دنده کرمی شکل
racks U چرخ دنده دار
gear shift U دسته دنده اتومبیل
spare ribs U گوشت دنده با استخوان
transmission grease U گریس جعبه دنده
tumble gear U چرخ دنده واسطه
rack U چرخ دنده دار
get up on the wrong side of the bed <idiom> U از دنده چپ بلند شدن
racked U چرخ دنده دار
ratchet U ضامن چرخ دنده
transmission oil U روغن جعبه دنده
wracks U چرخ دنده دار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com