English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fat U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest U چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
stall feed U پرواری کردن
to feed off U پرواری کردن
beefed up U پرواری کردن و ذبح کردن
fattens U چاق کردن پرواری کردن
fattened U چاق کردن پرواری کردن
beef U پرواری کردن و ذبح کردن
fatten U چاق کردن پرواری کردن
fattened U فربه کردن
fattens U فربه کردن
fatten U فربه کردن
degreasing U اب کردن چربی
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
fat U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
fats U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fatted or tened U پرواری
in grease U پرواری
fatling U پرواری
brawniness U پرواری
stall fed U پرواری
stalled U پرواری
well-fed U پرواری
steer U گوساله پرواری
steered U گوساله پرواری
beef cattle U گاو پرواری
feeder U چارپایان پرواری
vealer U گوساله پرواری
feeders U چارپایان پرواری
steers U گوساله پرواری
porker U بچه خوک پرواری
porket U بچه خوک پرواری
fat heart U دل فربه
beefy U فربه
fleshier U فربه
fatter U فربه
heavyweights U فربه
heavyweight U فربه
heavy-set U فربه
plumpy U فربه
fleshiest U فربه
well-fed U فربه
plumpest U فربه
fattest U فربه
hammy U فربه
corpulent U فربه
fleshy U فربه
plump U فربه
pursy U فربه
in pride of grease U فربه
fats U فربه
in grease U فربه
fat U فربه
tubby U فربه
obese U فربه
hog U خوک پرواری بزور گرفتن
hogs U خوک پرواری بزور گرفتن
hogged U خوک پرواری بزور گرفتن
fatling U بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
aberdeen angus U گاو بی شاخ پرواری اسکاتلندی
endomorphy U فربه تنی
to fil out U فربه شدن
pyknic type U سنخ فربه تن
fulsome U فربه شهوانی
to grow fat U فربه شدن
fat guts U ادم فربه وگوشتالو
pudding face U صورت بزرگ و فربه
plumpest U چاق وچله فربه ساختن
plumper U فربه کننده دروغ محض
plump U چاق وچله فربه ساختن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
oiliness U چربی
fatter U چربی
greasing U چربی
greasy U چربی
fatless U بی چربی
fatness U چربی
fat U چربی
thinnest U کم چربی
thin U کم چربی
lipide U چربی
lipid U چربی
meager U بی چربی
creaminess U چربی
thinned U کم چربی
thinners U کم چربی
grease U چربی
greased U چربی
meagre U بی چربی
myelin U چربی پی
lubricous U چربی
thins U کم چربی
adiposeness or diposity U چربی
oils U چربی
fats U چربی
fattest U چربی
oil U چربی
oiling U چربی
greasiness U چربی
greasily U با چربی
blackhead U چربی دانه
lipotropic U چربی سوز
lipoid U شبه چربی
blackheads U چربی دانه
comedo U چربی دانه
casein U پنیر بی چربی
wool fat U چربی پشم
grease U روغن چربی
suint U چربی پشم
leather head U چربی دانه
lipuria U چربی در پیشاب
adipic U وابسته به چربی
flense U چربی گرفتن از
aliphatic U چربی دار
animal fat U چربی حیوانی
lipomatous U چربی مانند
lipophilic U چربی دوست
lipophilic U چربی گرای
adipose tissue U بافت چربی
adipocere U چربی لاش
skim milk U شیر بی چربی
fatty U چربی مانند
lard U چربی خوک
whipping cream U خامهی پر چربی
greased U روغن چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
sebaceous U چربی دار
fattiness U خاصیت چربی
wool grease U چربی پشم
greasing U روغن چربی
grease trap U چربی گیر
grease trap U بازیابی چربی
vegtable fat U چربی گیاهی
emulsions U ذرات چربی دراب
saturated fats U چربی اشباع شده
greasily U به شکل روغن یا چربی
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
emulsioning U ذرات چربی دراب
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
saturated fat U چربی اشباع شده
emulsion U ذرات چربی دراب
blobber U چربی یاپیه نهنگ
emulsioned U ذرات چربی دراب
lubricity U شهوانی بودن چربی
fatback U چربی پشت خوک
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
lard U گوشت خوک چربی زدن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com