English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
side lights U چراغ دریانوردی طرفین ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contracting parties U طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
high contracting parties U طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
seafaring U دریانوردی
navigation U دریانوردی
traffic U انتقال دریانوردی
cruising speed U سرعت دریانوردی
traffics U انتقال دریانوردی
rules of the roads U قوانین دریانوردی
seaworthy U قابل دریانوردی
trafficked U انتقال دریانوردی
yachtsman U علاقمندبه دریانوردی
marine U وابسته به دریانوردی
marines U وابسته به دریانوردی
seamanship U مهارت در دریانوردی
trafficking U انتقال دریانوردی
yachtsmen U علاقمندبه دریانوردی
nautical chart U نقشه دریانوردی
nautical U مربوط به دریانوردی ملوانی
unseaworthy U غیر قابل دریانوردی
shell back U دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
deck log U دفتر وقایع دریانوردی
fourth degree of readiness U محل دریانوردی station cruising: syn
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
extremes U طرفین
parties U طرفین
the contracting parties U طرفین متعاهدین
the litigants U طرفین دعوی
mutual agreement U توافق طرفین
parties to a contract U طرفین متعاهدین
disposed flank U طرفین باز
contracting parties U طرفین قرارداد
the contracting parties U طرفین متعاقدین
parties to the contract U طرفین عقد
parties to a contract U طرفین قرارداد
contracting parties U طرفین متقاعدین
mutual concent U تراضی طرفین
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
side lights U چراغهای طرفین ناو
corners U طرفین پایگاه اصلی
cornering U طرفین پایگاه اصلی
limb U هرکدام از طرفین کمان
limbs U هرکدام از طرفین کمان
corner U طرفین پایگاه اصلی
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
veranda U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
leeboard U یکی از دو تخته طرفین کف قایق
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
sidelining U خطوط طرفین میدان بازی
verandahs U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelines U خطوط طرفین میدان بازی
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
verandas U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelined U خطوط طرفین میدان بازی
sideline U خطوط طرفین میدان بازی
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
verandah U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
voluntary partition U افراز با رضایت یا سازش طرفین
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrung U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing U زردپی طرفین حفره پشت زانو
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
overtaking light U چراغ
nightlights U چراغ کم سو
lamplighter U چراغ چی
lampad U چراغ
white steaming light U چراغ
lamp چراغ
lampers U چراغ
lamps U چراغ
nightlight U چراغ کم سو
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
incandescent mantle U توری چراغ
blinker U چراغ چشمک زن
lamp stand چراغ دان
kerosone U نفت چراغ
battery lamp U چراغ قوه
kerosine U نفت چراغ
electric torch U چراغ قوهای
battle lantern U چراغ خطرجنگی
battle lights U چراغ پلیس
torch light U چراغ قوهای
indicating lamp U چراغ راهنما
fanal U چراغ گشتی
hurricane lamps U چراغ دریایی
flash light U چراغ قوه
flashing light U چراغ چشمک زن
dim light U چراغ جنگی
electric lamp U چراغ برق
electric bulb U چراغ برق
gas flame U چراغ گازی
dashboard light U چراغ داشبورد
dome light U چراغ برجک
gaslight U چراغ گاز
head lamp U چراغ پیشانی
fixed light U چراغ ثابت
leading light U چشم و چراغ
lampshades U گنبدهی چراغ
lampshade U گنبدهی چراغ
come-ons U چراغ زدن
come-on U چراغ زدن
warning light U چراغ خطر
traffic signal U چراغ راهنمایی
stop light U چراغ ترمز
stop lamp U چراغ ترمز
leading lights U چشم و چراغ
nightlight U چراغ خواب
indicator U چراغ راهنما
light U چراغ برق
nightlights U چراغ خواب
stereopticon U چراغ عکس
standing light U چراغ پلیسی
miner's lamp U چراغ معدن
mantle lamp U چراغ توری
mantle burner U چراغ توری
lucernal U چراغ دار
light list U چراغ نامه
light line U خط چراغ جنگی
light house U چراغ دریایی
landing light U چراغ فرود
lampron U چراغ موشی
lamppost U تیر چراغ
occulting light U چراغ ممتد
standing light U چراغ ثابت
safety lamp U چراغ ایمنی
safety lamp U چراغ اطمینان
pressure lamp U چراغ تلمبهای
portable standard U چراغ ایستا
portable standard U چراغ مطالعه
portable lamp U چراغ سیار
portable lamp U چراغ گردان
pocket lamp U چراغ قوه
paraffin oil U نفت چراغ
lampblack U دوده چراغ
red lights U چراغ قرمز
spotlighting U چراغ نورافکن
gas lights U چراغ گازی
gas light U چراغ گازی
mantles U توری چراغ
mantle U توری چراغ
lanterns U چراغ توری
lanterns U چراغ دریایی
lanterns U چراغ بادی
lantern U چراغ دریایی
lantern U چراغ بادی
lantern U چراغ توری
blowtorch U چراغ جوشکاری
traffic lights U چراغ راهنمایی
traffic light U چراغ راهنمایی
red lights U چراغ خطر
red lights U چراغ سمت چپ
flashlights U چراغ قوه
flashlight U چراغ قوه
lamp-posts U تیر چراغ
lamp-post U تیر چراغ
lamp post U تیر چراغ
light bulbs U چراغ برق
light bulb U چراغ برق
blowtorches U چراغ جوشکاری
lamps U لامپ چراغ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com