English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
igniting primer U چاشنی مشتعل کننده
initiator U چاشنی مشتعل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
coupling base U وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
Other Matches
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
igniter U مشتعل کننده
ignitor U مشتعل کننده
igniting fuze U کلاهک مشتعل کننده
igniter train U مدار مشتعل کننده
igniting powder U خرج مشتعل کننده
igniter pad U بالشتک مشتعل کننده
igniting fuze U ماسوره مشتعل کننده
ignition cap U کلاهک مشتعل کننده
igniter U مشتعل کننده اتش زنه
igniter U خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
buster U خرج مشتعل کننده استری یا لایی
tamping U بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture U خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
red-hot U مشتعل
sulfurous U مشتعل
in flames U مشتعل
aflame U مشتعل
blazing U مشتعل
sulphurous U مشتعل
conflagrant U مشتعل
ablaze U مشتعل
glow tube U لامپ مشتعل
flaming arc U قوس مشتعل
flaming discharge U تخلیه مشتعل
kindled U مشتعل شدن
glow discharge tube U لامپ مشتعل
kindles U مشتعل شدن
glow U مشتعل بودن
glowed U مشتعل بودن
glows U مشتعل بودن
kindle U مشتعل شدن
furnace U مشتعل کردن
aglow U مشتعل وفروزان
glow discharge cold cathode tube U لامپ مشتعل
furnaces U مشتعل کردن
emblaze U مشتعل کردن
igniting U مشتعل کردن یا شدن
ignited U مشتعل کردن یا شدن
ignites U مشتعل کردن یا شدن
ignite U مشتعل کردن یا شدن
burn U سوختن مشتعل شدن
flame U مشتعل شدن تابش
burns U سوختن مشتعل شدن
on fire U مشتعل درتاب وتب
neon glow lamp U لامپ مشتعل نئون
relume U برافروختن مشتعل کردن
flames U مشتعل شدن تابش
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
propane U پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
ignite U اتش گرفتن مشتعل شدن
to burst into flames U اتش گرفتن مشتعل شدن
ignited U اتش گرفتن مشتعل شدن
ignites U اتش گرفتن مشتعل شدن
igniting U اتش گرفتن مشتعل شدن
low U مشتعل شدن زبانه کشیدن
ignition U احتراق اتش زدن مشتعل کردن
envy rankled in his breast U اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
ignitor U چاشنی
igniter U چاشنی
devices U چاشنی
stuffing U چاشنی
destructor U چاشنی
seasoning U چاشنی
capsules U چاشنی
sauces U چاشنی
detonating charge U چاشنی
primer U چاشنی
sauce U چاشنی
primers U چاشنی
device U چاشنی
capsule U چاشنی
flavoring U چاشنی
detonators U چاشنی
flavouring U چاشنی
lure U چاشنی
flavorings U چاشنی
percussion cap U چاشنی
percussion caps U چاشنی
lured U چاشنی
lures U چاشنی
luring U چاشنی
detonator U چاشنی
fuze U چاشنی
capped U چاشنی
flavourings U چاشنی
amorce U چاشنی
dressing U چاشنی
dressings U چاشنی
cap U چاشنی
salmagundi U چاشنی
safety fuze U چاشنی
percussion cap U چاشنی ضربتی
spicing U چاشنی غذا
cannon primer U چاشنی توپ
spices U چاشنی غذا
destructor U چاشنی انفجاری
spiced U چاشنی غذا
defusing U چاشنی کشیدن
ketchup U چاشنی غذا
igniter train U مجموعه چاشنی
igniting powder U خرج چاشنی
detonation cord U فتیله چاشنی
sauce U چاشنی زدن به
electric primer U چاشنی الکتریکی
ignition cap U کلاهک چاشنی
sauces U چاشنی زدن به
blasting cap U کلاهک چاشنی
primer pouch U محفظه چاشنی
adapter booster U چاشنی خوران
seasoner U چاشنی زننده
percussion caps U چاشنی ضربتی
garniture U تزیین چاشنی
spice U چاشنی غذا
garnish U چاشنی زدن
relishing U چاشنی ذوق
garnished U چاشنی زدن
primed U چاشنی گذاشتن
prime U چاشنی گذاشتن
primes U چاشنی گذاشتن
garnishes U چاشنی زدن
relish U چاشنی ذوق
defuse U چاشنی کشیدن
defused U چاشنی کشیدن
relished U چاشنی ذوق
primer seat U مقر چاشنی
detonation cap U کلاهک چاشنی
relishes U چاشنی ذوق
flash fuze U چاشنی الکتریکی
detonating cord U مدار چاشنی
tutti frutti U چاشنی میوهدار
defuses U چاشنی کشیدن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cannon primer U چاشنی خرج توپ
precussion detonator U چاشنی ضربتی یا دنگی
chutney U یکنوع چاشنی غذا
primer pouch U کیف یافانوسقه چاشنی
seasons U دوران چاشنی زدن
primming U چاشنی گذاری کردن
condiments U چاشنی ادویه زدن
activate U چاشنی مین را کشیدن
primer setback U عقب نشستن چاشنی
melinite U مخصوص تهیه چاشنی
sauce-boats U فرف چاشنی خوری
primer leak U نشد کردن چاشنی
adhesion agent U چاشنی چسب افزا
condiment U چاشنی ادویه زدن
uncharged U چاشنی گذاری نشده
garnishes U چاشنی زدن به ارایش
flavor U چاشنی زدن به معطرکردن
flavors U چاشنی زدن به معطرکردن
French dressing U چاشنی سالاد فرانسوی
au naturel U ساده و بدون چاشنی
flavours U چاشنی زدن به معطرکردن
season U دوران چاشنی زدن
flavored U چاشنی زدن به معطرکردن
sauce-boat U فرف چاشنی خوری
safing U چاشنی برداری کردن
sauce boat U فرف چاشنی خوری
garnished U چاشنی زدن به ارایش
flavour U چاشنی زدن به معطرکردن
primer leak U خروج گازاز ته چاشنی
seasoned U دوران چاشنی زدن
garnish U چاشنی زدن به ارایش
flavours U چاشنی مزه دار کردن
flavored U چاشنی مزه دار کردن
flavour U چاشنی مزه دار کردن
flavors U چاشنی مزه دار کردن
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
hung striker U ضارب چاشنی معیوب نارنجک
coupling base U اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
squib U چاشنی خرج راکتهای دریایی
squibs U چاشنی خرج راکتهای دریایی
electric squib U نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
salad dressing U چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressings U چاشنی وادویه مخصوص سالاد
gamy U چاشنی زده افتضاح اور
initiator U چاشنی اولیه خرج ابتدایی
firing mechanism U چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
gamey U چاشنی زده افتضاح اور
flavor U چاشنی مزه دار کردن
cocking U چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squibs U یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
cock U چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
mayonnaise U نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
to dress [salad] U چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
cocks U چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squib U یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
ignites U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
activated U به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com