English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
door case U چارچوب در
rack U چارچوب
door set U در با چارچوب
door frame U چارچوب در
quadrat U چارچوب
racked U چارچوب
door-case U چارچوب در
hake U چارچوب
wracks U چارچوب
casing U چارچوب
wracked U چارچوب
frame U چارچوب
door-frame U چارچوب در
racks U چارچوب
gratings U چارچوب اهنی
threshholds U استانه چارچوب
crane frame U چارچوب جرثقیل
grating U چارچوب اهنی
saw gate U چارچوب اره
threshold U استانه چارچوب
thresholds U استانه چارچوب
time frame U چارچوب زمانی
time frames U چارچوب زمانی
chassis frame U چارچوب شاسی
machine frame U چارچوب دستگاه
framework U چارچوب چهارچوبه
plan frame U چارچوب برنامه
frameworks U چارچوب چهارچوبه
door-jamb U [تیر عمودی چارچوب در]
frame U قاب چارچوب کمان
escoinson U [گوشه تیر عمودی چارچوب]
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
chimney-jamb U [تیر عمودی چارچوب دودکش]
housing U چارچوب قسمت ساکن دستگاه
attic door-case [چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
fusuma U [چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
Gibbs surround U [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
overlapped U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlaps U روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
educe U گرفتن استخراج کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
obtain U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
fog U تیره کردن مه گرفتن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
gets U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
get U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
overestimate U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated U غلو کردن دست بالا گرفتن
getting U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
overestimates U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating U غلو کردن دست بالا گرفتن
track down a person U رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com