Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
meander
U
پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meandered
U
پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meandering
U
پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meanders
U
پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
maeander
U
پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stiff
U
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
U
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
U
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
taxiway
U
مسیر تاکسی کردن
staking
U
پیاده کردن مسیر
track
U
تعقیب مسیر کردن
direction
U
مسیر هدایت کردن
setting out
U
پیاده کردن مسیر
path sweeping
U
پاک کردن مسیر
tracks
U
تعقیب مسیر کردن
tracked
U
تعقیب مسیر کردن
tracks
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
route
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracked
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
routes
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
track
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
balisage
U
مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
vector
U
راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
monroe effect
U
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
lead the way
<idiom>
U
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
vectors
U
راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane
U
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
U
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
vacillate
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillating
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillated
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
U
دل دل کردن تردید داشتن
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
informing
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
inform
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
aspired
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
informs
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
withheld
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
aspires
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
trut
U
اطمینان داشتن توکل کردن
embosom
U
بغل کردن عزیز داشتن
snifter
U
خرخر کردن زکام داشتن
diverts
U
متوجه کردن معطوف داشتن
diverted
U
متوجه کردن معطوف داشتن
treat
U
بحث کردن سروکار داشتن با
treated
U
بحث کردن سروکار داشتن با
shoot
U
درد کردن سوزش داشتن
withhold
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
award
U
مقرر داشتن اعطا کردن
awarded
U
مقرر داشتن اعطا کردن
shoots
U
درد کردن سوزش داشتن
awarding
U
مقرر داشتن اعطا کردن
awards
U
مقرر داشتن اعطا کردن
to feel fear
U
احساس ترس کردن
[داشتن]
treats
U
بحث کردن سروکار داشتن با
divert
U
متوجه کردن معطوف داشتن
aspire
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
evince
U
معلوم کردن ابراز داشتن
inhibits
U
باز داشتن و نهی کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
to keep off
U
دورنگاه داشتن دفع کردن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
persuade
U
بران داشتن ترغیب کردن
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
entertained
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
persuading
U
بران داشتن ترغیب کردن
inhibit
U
باز داشتن و نهی کردن
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
evinced
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evinces
U
معلوم کردن ابراز داشتن
evincing
U
معلوم کردن ابراز داشتن
entertains
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
rages
U
غضب کردن شدت داشتن
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
retained
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
rage
U
غضب کردن شدت داشتن
partook
U
بهره داشتن طرفداری کردن
raged
U
غضب کردن شدت داشتن
impound
U
ضبط کردن نگه داشتن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
retains
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
impounds
U
ضبط کردن نگه داشتن
To wish (long) for something.
U
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
persuades
U
بران داشتن ترغیب کردن
impounding
U
ضبط کردن نگه داشتن
impounded
U
ضبط کردن نگه داشتن
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
aim
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
tingles
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingle
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingled
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
file
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
turn (someone) off
<idiom>
U
ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
play
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
simulating
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
simulates
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
simulate
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
plays
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to respect persons
U
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
tingling
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
avouch
U
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
aimed
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
aims
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
withold
U
دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
in touch
<idiom>
U
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
routing
U
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
precipitate
U
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
immobilized
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizes
U
ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
to have the kindness to help s
U
لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com