Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
homograft
U
پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
hydrogen bonding
U
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
directory
U
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories
U
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
monology
U
گفتگو باخود
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
adding
U
باخود ترکیب کردن
soliloquize
U
باخود گفتگو کردن
add
U
باخود ترکیب کردن
adds
U
باخود ترکیب کردن
existential
U
وجودی
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
soliloquizer
U
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist
U
کسیکه باخود حرف میزند
bring someone into line
<idiom>
U
متقاعدکردن کسی درتوافق باخود
existential analysis
U
تحلیل وجودی
raison d'etre
U
علت وجودی
existential therapy
U
درمان وجودی
existential psychology
U
روانشناسی وجودی
daseinanalyse
U
تحلیل وجودی
existential anxiety
U
اضطراب وجودی
functions
U
خاصیت وجودی
functioned
U
خاصیت وجودی
function
U
خاصیت وجودی
he has nothing in him
U
همچو ادم با وجودی نیست
to carry a piece at safety
U
تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
the new chief was a nothing
U
رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
tissues
U
بافت
textures
U
بافت
contexture
U
بافت
loose texture
U
بافت شل
knit goods
U
کش بافت
texture
U
بافت
contexts
U
بافت
context
U
بافت
of a loose textture
U
شل بافت
knitted
U
بافت
fiber
U
بافت
neurine
U
بافت پی
tissue
U
بافت
gold tisane
U
زر بافت
grain
U
بافت
of a loose texture
U
شل بافت
associated
U
هم پیوند
associating
U
هم پیوند
associates
U
هم پیوند
imping
U
پیوند
grafted
U
پیوند
connexion
U
پیوند
grafts
U
پیوند
consociation
U
پیوند
inosculation
U
رگ پیوند
inosculation
U
پیوند رگ ها
graft
U
پیوند
associate
U
هم پیوند
linkages
U
پیوند
unrelated
U
بی پیوند
nexus
U
پیوند
graftage
U
پیوند
bond
U
پیوند
transplantation
U
پیوند
grafter
U
پیوند زن
hyphen
U
پیوند
hyphens
U
پیوند
zonule
U
پیوند
grafting
U
پیوند
colligation
U
پیوند
strapping
U
پیوند
linkage
U
پیوند
link
U
پیوند
slurring
U
پیوند
slurs
U
پیوند
ligament
U
پیوند
relation
U
پیوند
ligaments
U
پیوند
ligature
U
خط پیوند
connexions
U
پیوند
anastomosis
U
پیوند
connection
U
پیوند
slurred
U
پیوند
bonding
U
پیوند
synthesis
U
پیوند
merging
U
پیوند
syntheses
U
پیوند
slur
U
پیوند
direction
U
سمت بافت
fiber
U
بافت لیف
stroma
U
بافت نمدی
histogen
U
بافت ساز
basket weave
U
بافت حصیری
histogenesis
U
بافت سازی
cellular
U
بافت سلولی
knotless
U
بافت شل و آزاد
interlocking
U
بافت با قلاب
finespun
U
ریز بافت
stroma
U
بافت بنیادی
adipose tissue
U
بافت چربی
hand knife
U
خوش بافت
hand knitted
U
دست بافت
knotless
U
بافت تقلبی
flat weave
U
تخت بافت
fibrosis
U
تصلب بافت ها
web
U
بافت یا نسج
woofs
U
دست بافت
selvedge
U
گرد بافت
xylem
U
بافت چوبی
sennet
U
بافت حصیری
sclerosis
U
تصلب بافت
nerve tissue
U
بافت عصبی
welknit
U
خوش بافت
vascular tissue
U
بافت اوندی
vascular tissue
U
بافت هادی
weaves
U
ساختن بافت
woof
U
دست بافت
selvage
U
گرد بافت
chain stitch
بافت زنجیری
webs
U
بافت یا نسج
biopsy
U
بافت برداری
collenchyma
U
بافت کلانشیم
close-knit
U
ریز بافت
necrosis
U
بافت مردگی
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
weave
U
ساختن بافت
cellular tissue
U
بافت زنبوری
soil texture
U
بافت خاک
knit goods
U
کالای کش بافت
histoloysis
U
بافت خواری
weaving draft
U
نقشه بافت
plain weave
U
بافت ساده
texture
U
بافت تاروپود
phloem
U
بافت لیفی
basket-weave
U
بافت حصیری
grossest
U
درشت بافت
grosses
U
درشت بافت
textures
U
بافت تاروپود
grosser
U
درشت بافت
fibres
U
بافت لیف
grossed
U
درشت بافت
gross
U
درشت بافت
typical
<adj.>
U
بافت عادی
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
fibre
U
بافت لیف
homespun
U
بافت خانگی
slip
U
خطا در بافت
slit weave
U
بافت چاکدار
texture of soil
U
بافت خاک
style
U
سبک بافت
in vivo
U
بافت زنده
histology
U
بافت شناسی
texture
U
ترکیب بافت
grossing
U
درشت بافت
plain weave
U
بافت حصیری
elementary
U
مشابه
homogeneous
U
مشابه
corresponding
U
مشابه
similar
U
مشابه
lossy compression
U
مشابه 6-23
alike
<adj.>
U
مشابه
related
<adj.>
U
مشابه
semblable
U
مشابه
akin
<adj.>
U
مشابه
quasi
U
مشابه
like
<adj.>
U
مشابه
resembling
<adj.>
U
مشابه
allo
U
مشابه
similar
<adj.>
U
مشابه
analogous
U
مشابه
single bond
U
پیوند ساده
underpass approach
U
نشیب پیوند
bond moment
U
گشتاور پیوند
protocol
U
پیوند نامه
syndesmosis
U
پیوند رباطی
protocols
U
پیوند نامه
communication link
U
پیوند ارتباطی
tie bar
U
اهن پیوند
synchondrosis
U
پیوند غضروفی
bond order
U
مرتبه پیوند
basic linkage
U
پیوند اساسی
acetylenic linkage
U
پیوند استیلنی
additive
U
پیوند کد مخابراتی
chemical bond
U
پیوند شیمیایی
bond polarity
U
قطبیت پیوند
communications link
U
پیوند مخابراتی
additives
U
پیوند کد مخابراتی
back splice
U
پیوند وارون
bond strength
U
قدرت پیوند
back splice
U
پیوند معکوس
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com