Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steadied
U
پیوسته ویکنواخت کردن
steadies
U
پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest
U
پیوسته ویکنواخت کردن
steady
U
پیوسته ویکنواخت کردن
steadying
U
پیوسته ویکنواخت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiller
U
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
groove
U
کارجاری ویکنواخت عادت زندگی
grooves
U
کارجاری ویکنواخت عادت زندگی
cirrostratus
U
یک طبقه سفید رنگ ویکنواخت از ابر طرهای
whittle
U
پیوسته کم کردن
to veer and heul
U
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
away
U
پیوسته بطور پیوسته
to harp on one string
U
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
coadunate
U
پیوسته
everywhen
U
پیوسته
ceaseless
U
پیوسته
alway
U
پیوسته
eternal
U
پیوسته
annexed
U
پیوسته
proximate
U
پیوسته
affined
U
پیوسته
continous
U
پیوسته
coalescent
U
پیوسته
continuous
U
پیوسته
conjoint
U
پیوسته
in connexion with
U
پیوسته به
concomitant
U
پیوسته
for ever and aday
U
پیوسته
incessantly
U
پیوسته
continual
U
پیوسته
for evermore
U
پیوسته
syndetic
U
پیوسته
perpetually
U
پیوسته
cohesive
U
به هم پیوسته
burst
U
پیوسته
contiguous
U
پیوسته
d. in
U
پیوسته
cursive
U
پیوسته
married
U
پیوسته
never ceasing
U
پیوسته
unremittingly
U
پیوسته
round-the-clock
U
پیوسته
incessant
U
پیوسته
on and on
U
پیوسته
legato
U
پیوسته
on end
U
پیوسته
attached
U
پیوسته
continued
U
پیوسته
ceaselessly
U
پیوسته
non-stop
U
پیوسته
bursts
U
پیوسته
uninterrupted
U
پیوسته
allied
U
پیوسته
against
U
پیوسته مجاور
end to end
U
سرهم پیوسته
to be in a state of f.
U
پیوسته درتغییربودن
flow chip
U
براده پیوسته
collective
U
بهم پیوسته
collateral measures
U
اقدامت پیوسته
accretion
U
رشد پیوسته
peal
U
صدای پیوسته
pealed
U
صدای پیوسته
pealing
U
صدای پیوسته
peals
U
صدای پیوسته
burst mode
U
حالت پیوسته
continuous forms
U
ورقههای پیوسته
burster
U
فرم پیوسته
thereunto
U
بضمیمیه ان پیوسته به ان
diligency
U
کوشش پیوسته
contiguous
U
همجوار پیوسته
without rest
U
پیوسته لاینقطع
conjunct
U
بهم پیوسته
adjoins
U
پیوسته بودن
continuous spectrum
U
طیف پیوسته
continuous scrolling
U
حرکت پیوسته
continuous processing
U
پردازش پیوسته
aggregates
U
بهم پیوسته
aggregate
U
بهم پیوسته
continuous process
U
فرایند پیوسته
continuous phase
U
فاز پیوسته
continuous paper
U
کاغذ پیوسته
continuous function
U
تابع پیوسته
adjoined
U
پیوسته بودن
adjoin
U
پیوسته بودن
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
without intermission
U
پیوسته لاینقطع
continuate
U
پیوسته بهم
ex post
U
بوقوع پیوسته
vicinal
U
در همسایگی پیوسته
continuous traffic line
U
خط پیوسته امد و شد
continuous data
U
دادههای پیوسته
continuous distributions
U
توزیع پیوسته
continuous duty
U
کار پیوسته
continuous error
U
خطای پیوسته
to whittle at
U
پیوسته بریدن
continuous tone
U
ته رنگ پیوسته
continuous form
U
ورقه پیوسته
incessant drinking
U
پیوسته گساری
compacted
U
بهم پیوسته
symphsis
U
عضو پیوسته
sympetalous
U
پیوسته گلبرگ
haunt
U
پیوسته امدن به
diligence
U
کوشش پیوسته
compacting
U
بهم پیوسته
forever
U
جاویدان پیوسته
compacts
U
بهم پیوسته
sustained yield
U
بازده پیوسته
permanent water level
U
تراز پیوسته اب
accrete
U
بهم پیوسته
insobriety
U
شرب پیوسته
inseparate
U
بهم پیوسته
indiscrete
U
بهم پیوسته
continuous tone
U
اهنگ پیوسته
continuous variable
U
متغیر پیوسته
haunts
U
پیوسته امدن به
compact
U
بهم پیوسته
full time
U
پیوسته کار
linked list
U
لیست پیوسته
gamopetalous
U
پیوسته گلبرگ
connected measures
U
اقدامت پیوسته
gamophyllous
U
پیوسته برگ
nid nod
U
پیوسته جنبیدن
nid nod
U
پیوسته جنباندن
gamosepalous
U
پیوسته کاسبرگ
indiscretely
U
بطور بهم پیوسته
zigzagged
U
خطوط جناغی پیوسته
to run on
U
بهم پیوسته بودن
statement with debate
U
بیانیه با بحث پیوسته
to keep on
U
پیوسته نگاه داشتن
continuous flow analyser
U
تجزیه گر جریان پیوسته
always
U
پیوسته همه وقت
order about
U
پیوسته پی فرمان فرستادن
continuous forms
U
فرم های پیوسته
direct connected
U
ماشینهای بهم پیوسته
tractor feed
U
تغذیه کاغذ پیوسته
steadily
U
بطور پیوسته و یکنواخت
zigzags
U
خطوط جناغی پیوسته
continuous rating
U
کار پیوسته اسمی
uniterrupted
U
پیوسته غیرمقطوع دایم
zigzagging
U
خطوط جناغی پیوسته
to peg a way at some work
U
پیوسته درسرچیزی کارکردن
zigzag
U
خطوط جناغی پیوسته
continuous packing column
U
ستون پر شده پیوسته
continuous levelling
U
تراز یابی پیوسته
continuous grading
U
دانه بندی پیوسته
continuous extraction apparatus
U
دستگاه استخراج پیوسته
to hang together
U
باهم پیوسته یامتحدبودن
continuous function
U
تابع پیوسته
[ریاضی]
continuing appropriation
U
تامین اعتبار پیوسته
to chop and change
U
پیوسته تغییررای دادن
gamophyllous
U
دارای برگ پیوسته
to breed in and in
U
پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
gamopetalous
U
دارای گلبرگ پیوسته
gamosepalous
U
دارای کاسبرگ پیوسته
so let us always be kind
U
پیوسته مهربان باشیم
he kept on speaking
U
پیوسته سخن میگفت
continuous background radiation
U
تابش زمینهای پیوسته
to move a bout
U
پیوسته جای خود را تغییردادن
without interruption
U
پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
full time
U
پیوسته کاری تمام وقت
true or sternal ribs
U
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
terraces
U
ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace
U
ردیف خانههای بهم پیوسته
companionate
U
بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
correlative
U
بهم پیوسته جفت نظیر
linked pie/column graph
U
نمودار گرد و ستونی پیوسته
to be connected
U
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
croft
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts
U
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
panoramically
U
بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield
U
کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
enroute personnel
U
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dial
U
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dialed
U
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials
U
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item
U
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
dialled
U
راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
passionist
U
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam
U
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
creep
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
continuity light
U
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
cross-wing
U
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
binder
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binders
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
conurbations
U
شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbation
U
شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com