Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tripartite pact
U
قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
tripartite pact
U
پیمان سه جانبه
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
reciprocal agreement
U
قرارداد دو جانبه
unilateral contract
U
قرارداد یک جانبه
bilateral contract
U
قرارداد دو جانبه
unilateral agreement
U
قرارداد یک جانبه
multilateral contract
U
قرارداد چند جانبه
treaties
U
قرارداد پیمان نظامی
treaty
U
قرارداد پیمان نظامی
brucsels treaty organization
U
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
negotiated contract
U
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
escalation
U
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
parol contract
U
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
rapallo treaty
U
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule
U
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
partite
U
جانبه
unilateral
U
یک جانبه
mutual
U
دو جانبه
one legged
U
یک جانبه
unilaterally
U
یک جانبه
one-way
U
یک جانبه
ex parte
U
یک جانبه
reciprocal
U
دو جانبه
one way
U
یک جانبه
bilateral
U
دو جانبه
trilateral
U
سه جانبه
tripartite
U
سه جانبه
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
bilateral monopoly
U
انحصار دو جانبه
unilaterally
U
یک جانبه تک سویه
blind transportation
U
ارسال یک جانبه
multilateral
U
چند جانبه
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
unilateral declaration
U
بیانیه یک جانبه
dual agent
U
عامل دو جانبه
unilateral
U
یک جانبه تک سویه
wall-to-wall
U
همه جانبه
quadrilateral
U
چهار جانبه
quadrilaterals
U
چهار جانبه
widespread
U
همه جانبه
synchronous converter
U
تبدیلگر دو جانبه
triparite
U
سه نسخهای سه جانبه
one sided
U
یک جانبه مغرضانه
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
double agents
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
matches
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
match
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
total war
U
جنگ همه جانبه
bilateral treaty
U
معاهده یا معاهدات دو جانبه
quadruple pact
U
میثاق چهار جانبه
trust
U
انحصارات چند جانبه
dual agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
multilateral trade
U
تجارت چند جانبه
trusts
U
انحصارات چند جانبه
trusted
U
انحصارات چند جانبه
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
duopoly
U
انحصار دو جانبه فروش
collusive oligopoly
U
انحصار چند جانبه سازشکارانه
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
complete oligopoly
U
انحصار چند جانبه کامل
siege mentality
U
دشمن پنداری همه جانبه
imperfect oligopoly
U
انحصار چند جانبه ناقص
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
extensive cultivation
U
توسعه همه جانبه کشت وکار
bilateral infrastructure
U
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
res inter alios
U
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
league
U
پیمان
agreements
U
پیمان
federate
U
هم پیمان
federating
U
هم پیمان
federated
U
هم پیمان
federates
U
هم پیمان
avow
U
پیمان
avowing
U
پیمان
avows
U
پیمان
pacts
U
پیمان
testaments
U
پیمان
leagues
U
پیمان
hand
U
پیمان
act
U
پیمان
acted
U
پیمان
oath
U
پیمان
oaths
U
پیمان
ally
U
هم پیمان
allying
U
هم پیمان
lague
U
پیمان
handing
U
پیمان
testament
U
پیمان
pact
U
پیمان
confederate
U
هم پیمان
confederates
U
هم پیمان
agreement
U
پیمان
troth
U
پیمان
in league
U
هم پیمان
vowing
U
پیمان
allegiant
U
هم پیمان
vows
U
پیمان
convenant
U
پیمان
promise
U
پیمان
vowed
U
پیمان
compact
U
پیمان
compacted
U
پیمان
contract
U
پیمان
compacting
U
پیمان
compacts
U
پیمان
vow
U
پیمان
promises
U
پیمان
compaction
U
پیمان
obstriction
U
پیمان
covenants
U
پیمان
deed of covenant
U
پیمان
covenant
U
پیمان
allied
U
هم پیمان
treaties
U
پیمان
treaty
U
پیمان
game theory
U
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
perfidy
U
پیمان شکنی
peace pact
U
پیمان صلح
handfast
U
پیمان عروسی
locarno treaty
U
پیمان لوکارنو
dunkrik treaty
U
پیمان دونکرک
renewal of the convention
U
تجدید پیمان
abjuration
U
پیمان شکنی
nonaligned
U
ناهم پیمان
affiance
U
پیمان ازدواج
perfidiousness
U
پیمان شکنی
perjured
U
پیمان شکن
to give ones faith
U
پیمان دادن
offensive alliance
U
پیمان تهاجمی
to pawn one's word
U
پیمان بستن
reneger
U
پیمان شکن
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
abjurer or abjuror
U
پیمان شکن
compact
U
پیمان معاهده
treason
U
پیمان شکنی
contract
U
: پیمان بستن
conspire
U
هم پیمان شدن
conspired
U
هم پیمان شدن
conspires
U
هم پیمان شدن
conspiring
U
هم پیمان شدن
violation
U
پیمان شکنی
perfidious
U
پیمان شکن
allied
U
کشورهای هم پیمان
compacted
U
پیمان معاهده
compacting
U
پیمان معاهده
compacts
U
پیمان معاهده
contractor
U
پیمان کار
contract
U
کنترات پیمان .
contractors
U
پیمان کار
faith
U
دین پیمان
faiths
U
دین پیمان
written contract
U
پیمان نامه
warsaw treaty
U
پیمان ورشو
violaor
U
پیمان شکن
accorded
U
مصالحه پیمان
concord
U
یکجوری پیمان
accord
U
مصالحه پیمان
warlock
U
پیمان شکن
covenants
U
پیمان بستن
covenant
U
پیمان بستن
accords
U
مصالحه پیمان
forswears
U
پیمان شکنی یانقض
brian kellogg
U
پیمان بریان کلوگ
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
forswear
U
پیمان شکنی یانقض
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
to forswear oneself
U
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
casus fofderis
U
سبب انعقاد پیمان
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
pacific security pact
U
پیمان امنیت پاسفیک
pact of non aggression
U
پیمان عدم تجاوز
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
forswore
U
پیمان شکنی کرد
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
forswearing
U
پیمان شکنی یانقض
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
casus fofderis
U
هدف انعقاد پیمان
locarno treaty
U
پیمان منعقدبین المان
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
confederacy
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
pacts
U
معاهده پیمان بستن
to stand in with any one
U
با کسی هم پیمان بودن
convention
U
پیمان نامه انجمن
conventions
U
پیمان نامه انجمن
alliances
U
پیمان بین دول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com