English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
well worn U پیش پا افتاده معمولی
well-worn U پیش پا افتاده معمولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
behind the times <idiom> U از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
usu U معمولی
run-of-the-mill <idiom> U معمولی
routinely U معمولی
routines U معمولی
faceless U معمولی
longhand U خط معمولی
routine U معمولی
ferial U معمولی
standard U معمولی
received U معمولی
light water U اب معمولی
standards U معمولی
conventional U معمولی
ordinary U معمولی
wonted U معمولی
normal U معمولی
open cheque U چک معمولی
copybook U معمولی
mellows U جا افتاده
mellowing U جا افتاده
mellow U جا افتاده
meek U افتاده
modest U افتاده
the meshes of a sieve mesh U در هم افتاده
flagging U افتاده
old fashioned U از مد افتاده
old hat U از مد افتاده
ripest U جا افتاده
riper U جا افتاده
ripe U جا افتاده
mellowed U جا افتاده
crest fallen U افتاده
out of date U از مد افتاده
elliptic U افتاده
archaic <adj.> U از مد افتاده
unassuming U افتاده
fallen U افتاده
low U افتاده
whacked <adj.> U از پا افتاده
downfallen U افتاده
footworn U از پا افتاده
whacked U از پا افتاده
ap seogi U ایستادن معمولی
onery U عادی معمولی
ordinary share U سهام معمولی
ordinal type U نوع معمولی
ordinary clay U خاک رس معمولی
unselected clay U خاک رس معمولی
ethyl alcohol U الکل معمولی
banal U مبتذل معمولی
normal U عادی معمولی
civil time U ساعت معمولی
common link U حلقه معمولی
workaday U معمولی عادی
hepatica U غافث معمولی
ambient U پس زمینه معمولی
ethanol U الکل معمولی
man in the street U فرد معمولی
general cargo U کالای معمولی
commonplace U معمولی مبتذل
mass concrete U بتن معمولی
medium lampholder U سرپیچ معمولی
nonstandard U غیر معمولی
normal good U کالای معمولی
common whipping U بست معمولی
normal interval U فاصله معمولی صف
normal permeability U نفوذپذیری معمولی
wrought iron U اهن معمولی
standards U طبیعی یا معمولی
undresses U جامه معمولی
general U کلی معمولی
general U معمولی و نه مخصوص
generals U کلی معمولی
generals U معمولی و نه مخصوص
standard U طبیعی یا معمولی
irregular U غیر معمولی
commoners U معمولی متعارفی
white mulatto U توت معمولی
complement U تعارفات معمولی
commonest U معمولی متعارفی
undressing U جامه معمولی
typical <adj.> U بافت معمولی
undress U جامه معمولی
American bond U آجرچینی معمولی
complements U تعارفات معمولی
mulberries U توت معمولی
mulberry U توت معمولی
charge hand U کارگر معمولی
complementing U تعارفات معمولی
common U معمولی متعارفی
complemented U تعارفات معمولی
meanest U پست معمولی
meaner U پست معمولی
ornary U عادی معمولی
standard bar U میله معمولی
single precision U با دقت معمولی
rudas U پست معمولی
rock brake U بسفایج معمولی
ranko U سرباز معمولی
procedure message U پیام معمولی
plain concrete U بتن معمولی
piper nigrum U فلفل معمولی
ornery U عادی معمولی
everyday U معمولی مبتذل
standard brick U اجر معمولی
standard gauge U اندازه معمولی
mean U پست معمولی
the a merchant U سوداگر معمولی
standard trench U سنگر معمولی
standard motor U موتور معمولی
street virus U ویروس معمولی
deferred credits U درامد پس افتاده
decurrent U پایین افتاده
cyma recta U موجی افتاده
lame ducks U از کار افتاده
remotely U دور افتاده
hors de combat U از کار افتاده
arrear U بدهی پس افتاده
occurred <past-p.> U اتفاق افتاده
he fell prone U دمر افتاده
compromised U به خطر افتاده
back rent U اجاره پس افتاده
backrent U اجارهء پس افتاده
compromised U در خطراکتشاف افتاده
happened <past-p.> U اتفاق افتاده
installed U از کار افتاده
demimonde U عقب افتاده
with fingers interlocked U با انگشتان در هم افتاده
mity U کزم افتاده
noneffective U از کار افتاده
unregarded U ازقلم افتاده
unassertive U افتاده حال
nutant U پایین افتاده
obvolute U رویهم افتاده
short winded U از نفس افتاده
short of breath U از نفس افتاده
protrudent U بیرون افتاده
proleptic U پیش افتاده
outland U دور افتاده
copybook U پیشپا افتاده
long face U لب و لوچه افتاده
old hat U پیش پا افتاده
dowm U از کار افتاده
not operationally ready U از کار افتاده
out-of-date <idiom> U از مد افتاده (دمد)
hanging gale U اجاره پس افتاده
winded U از نفس افتاده
tatty U پیش پا افتاده
impassionate U بهوس افتاده
in register U روی هم افتاده
jugate U روی هم افتاده
out of order U از کار افتاده
lame duck U از کار افتاده
ordinary U پیش پا افتاده
backwards U عقب افتاده
slackest U جای افتاده یا شل
prostrates U بخاک افتاده
prostrated U بخاک افتاده
prostrate U بخاک افتاده
slacks U جای افتاده یا شل
overlapping U رویهم افتاده
back U بدهی پس افتاده
backs U بدهی پس افتاده
slack U جای افتاده یا شل
overlapping U روی هم افتاده گی
outlying U دور افتاده
retarded U عقب افتاده
lowliest U صغیر افتاده
lowlier U صغیر افتاده
outstanding U عقب افتاده
outstandingly U عقب افتاده
recluses U دور افتاده
recluse U دور افتاده
lowly U صغیر افتاده
prostrating U بخاک افتاده
trite U پیش پا افتاده
commonplace U پیش پا افتاده
banal U پیش پا افتاده
delayed U به تاخیر افتاده
obsolete U ازکار افتاده
delayed U عقب افتاده
deferred U عقب افتاده
meshed U درهم جا افتاده
deadlines U از کار افتاده
seedy U از کار افتاده
backward U عقب افتاده
deadline U از کار افتاده
walk U گام معمولی اسب
ordinary grasp U گرفتن میله معمولی
normal charge U خرج معمولی توپ
routes U راه جریان معمولی
walks U گام معمولی اسب
week day U روز معمولی هفته
milkwort U پلی گالای معمولی
inverted l antenna U انتن معمولی رادیو
l antenna U انتن معمولی رادیو
joiner door U درب معمولی ناو
conventional U جنگ افزارهای معمولی
light hydrogen U هیدروژن سبک یا معمولی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com