English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trey U پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uni U پیشوندیست بمعنی "یک " و"واحد" و "تک "
amph U پیشوندیست بمعنی
amphi U پیشوندیست بمعنی
acephalo U پیشوندیست یونانی بمعنی
Co U پیشوندیست بمعنی با و باهم
co- U پیشوندیست بمعنی با و باهم
helmintho U کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
helminth U کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
diabolo U کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
diabol U کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
acro U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
acr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
tetra U پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
icosi U پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
ultra U :پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
mono U پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
Mon U پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
triform U دارای شکل سه تایی
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
loft U زاویه سطح قسمتی از سرچوب گلف دور از قسمت عمودی
lofts U زاویه سطح قسمتی از سرچوب گلف دور از قسمت عمودی
helmeted U دارای قسمتی که مانندخودباشد
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
acro U میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
acr U میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
faces U قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
face U قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
sonnet sequence U غزلیات دارای موضوع واحد
trichotomous U دارای سه قسمت
unipersonal U واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
discontiguous U دارای قسمت جدا
fronted U دارای قسمت جلو
quincunx U شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
dorsiventral U دارای قسمت پشتی وشکمی مشخص
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
landdau U یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
heter U پیشوندیست بمعانی بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف
hetero U پیشوندیست بمعانی بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
once in a whiled U یکبار
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
Every now and then . Occassionally . U هر چند یکبار
just for once U یکبار استثناء
biweekly U دوهفته یکبار
biyearly U دوسال یکبار
weeklies U هفتهای یکبار
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
write once read many U یکبار نویس
fortnights U هر دوهفته یکبار
fortnight U هر دوهفته یکبار
weekly U هفتهای یکبار
throwaway U یکبار مصرف
horary U هرساعت یکبار
quatrerly U سه ماه یکبار
sexennial U شش سال یکبار
monthly U ماهی یکبار
septan U هفت وز یکبار
once U یکبار دیگر
trimonthly U هر سه ماه یکبار
once U فقط یکبار
for once U یکبار استثناء
ever and anon U هرچندوقت یکبار
that once U همین یکبار
triweekly U هر سه هفته یکبار
every now and then U هرچندوقت یکبار
this once U همین یکبار
triennial U هر سه سال یکبار
semiannual U شش ماه یکبار
from time to time U هرچندوقت یکبار
sextan U 6 روز یکبار
ternate U سه تایی
triplex U سه تایی
trinary U سه تایی
triad U سه تایی
triplet U سه تایی
triads U سه تایی
n adic U N تایی
nines U نه تایی
nine U نه تایی
senary U شش تایی
trinal U سه تایی
n ary U N تایی
trine U سه تایی
diphyletic U دو تایی
ternal U سه تایی
ternary U سه تایی
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
octennially U هشت سال یکبار
trimensual U سه ماه یکبار رخ دهنده
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
How often ? U چند وقت یکبار ؟
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
again باز [یکبار دیگر]
triennal U سه سال یکبار رخ دهنده
quadrennial U چهار سال یکبار
quartan U چهار روز یکبار
quinquennial U هر پنج سال یکبار
septennial U هفت سال یکبار
septennially U هفت سال یکبار
sepennial U هفت سال یکبار
tertian U هرسه روز یکبار
quintet U پنج تایی
quadrupling U چهار تایی
lao U مردم تایی
nonary U گروه نه تایی
quadruples U چهار تایی
vigesimal U بیست تایی
septimal U هفت تایی
tuple U چند تایی
ternary alloy U الیاژ سه تایی
quinquepartite U پنج تایی
fourteener U چهارده تایی
quintets U پنج تایی
n ary operator U عملگر N تایی
triform U شکل سه تایی
quadruple U چهار تایی
triads U مجموعه سه تایی
ennead U دسته نه تایی
quadrupled U چهار تایی
qyaternary U چهار تایی
ternary mixture U مخلوط سه تایی
trio U سه نفری سه تایی
threescore U شصت تایی
leashes U دسته سه تایی
sexagesimal U شصت تایی
duodecimal U دوازده تایی
triploidy U حالت سه تایی
duodenary U دوازده تایی
lao U زبان تایی
triad U مجموعه سه تایی
terns U یک دسته سه تایی
leash U دسته سه تایی
tern U یک دسته سه تایی
laotian U مردم تایی
trilogies U گروه سه تایی
sexagenary U شصت تایی
trios U سه نفری سه تایی
fourteen U چهارده تایی
quintuplets U پنج تایی
quintuplet U پنج تایی
troika U هر دسته سه تایی
quadric U چهار تایی
trilogy U گروه سه تایی
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
bidental U دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
expendable packing U بسته بندی یکبار مصرف
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
old wool U پشم یکبار مصرف شده
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
trigon U سه حالتی ستاره سه تایی
pentad U دسته پنج تایی
pentagram U شکل پنج تایی
ogdoad U گروه هشت تایی
stephan quintet U پنج تایی استفان
octad U گروه هشت تایی
gleek U یکجوربازی سه تایی درورق سه اس
ternary U سومین گروه سه تایی
ternate U سومین گروه سه تایی
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
wormed U چند بار بخوان یکبار بنویس
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
worm U چند بار بخوان یکبار بنویس
worms U چند بار بخوان یکبار بنویس
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com