English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blooming U پیشرفت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
attainments U پیشرفت
attainment U پیشرفت
progressions U پیشرفت
progressing U پیشرفت
headway U پیشرفت
advancement U پیشرفت
going U پیشرفت
advancing <adj.> U پیشرفت
advance U پیشرفت
underdeveloped U کم پیشرفت
lift U پیشرفت
lifted U پیشرفت
lifting U پیشرفت
furtherance U پیشرفت
progress U پیشرفت
improvement U پیشرفت
progression U پیشرفت
advances U پیشرفت ها
proceedings U پیشرفت ها
advancing U پیشرفت
advances U پیشرفت
advance U پیشرفت
lifts U پیشرفت
undeveloed U بی پیشرفت
progresses U پیشرفت
progressed U پیشرفت
progress U پیشرفت
progression U پیشرفت
development U پیشرفت
achievement age U سن پیشرفت
growth U پیشرفت
promotions U پیشرفت
promotion U پیشرفت
growths U پیشرفت
improvements U پیشرفت
improvement U پیشرفت
developments U پیشرفت
accomplishment U پیشرفت
advance U پیشرفت
head way U پیشرفت
achievements U پیشرفت
achievement U پیشرفت
aq U بهر پیشرفت
advances U پیشرفت پیشروی
progress U پیشرفت کار
progress U پیشرفت پیشروی
achievement motive U انگیزه پیشرفت
achievement curve U منحنی پیشرفت
advancing U پیشرفت پیشروی
accomplishment quotient U بهر پیشرفت
technological improvement U پیشرفت فنی
technical progress U پیشرفت فنی
achievement quotient U بهر پیشرفت
scholastic achievement U پیشرفت تحصیلی
advances U : پیشروی پیشرفت
here goes <idiom> U پیشرفت کردن
academic achievement U پیشرفت تحصیلی
to make progress U پیشرفت کردن
rise U پیشرفت ترقی
rises U پیشرفت ترقی
make a dent in <idiom> U پیشرفت کردن
progress U پیشرفت کردن
proceeding U پیشرفت طرز
further U پیشرفت کردن
furthered U پیشرفت کردن
furthering U پیشرفت کردن
furthers U پیشرفت کردن
advance U پیشرفت پیشروی
get ahead <idiom> U پیشرفت کردن
developmental stage U مرحله پیشرفت
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
development U رشد پیشرفت
developments U رشد پیشرفت
degree of advancement U درجه پیشرفت
to make way U پیشرفت کردن
to make headway U پیشرفت کردن
to gain ground U پیشرفت کردن
to unfold U پیشرفت کردن
thrives U پیشرفت کردن
progressing U پیشرفت کار
progressing U پیشرفت پیشروی
progressing U پیشرفت کردن
achievement need U نیاز پیشرفت
progressed U پیشرفت کردن
progressed U پیشرفت پیشروی
n achievement U نیاز پیشرفت
beat U پیشرفت زنش
progressed U پیشرفت کار
beats U پیشرفت زنش
progresses U پیشرفت کردن
progresses U پیشرفت پیشروی
achievement test آزمون پیشرفت
economic progress U پیشرفت اقتصادی
progresses U پیشرفت کار
obstructionist U از پیشرفت کارمجلس را از
the a of the army U پیشرفت ارتش
thrived U پیشرفت کردن
progressivist U پیشرفت گرای
improvement curve U منحنی پیشرفت
becalm U از پیشرفت بازداشتن
reaction progress U پیشرفت واکنش
thriving U پیشرفت کردن
Luddites U پیشرفت گریز
come along U پیشرفت کردن
progress chaser U نافر پیشرفت
thrive U پیشرفت کردن
velocity of advance U تندی پیشرفت
capability U استعداد پیشرفت
becalms U از پیشرفت بازداشتن
becalming U از پیشرفت بازداشتن
ongoing U درحال پیشرفت
becalmed U از پیشرفت بازداشتن
accession U دخول پیشرفت
Luddite U پیشرفت گریز
labor augmenting tednological progress U پیشرفت تکنولوژی کارافزا
proceeding U پیشرفت خلاصه مذاکرات
spit U پیشرفت خشکی در دریا
advances U پیشرفت طولی ناو
advancing U پیشرفت طولی ناو
advancement degree of reaction U درجه پیشرفت واکنش
advance U پیشرفت طولی ناو
f. morement U جنبش برای پیشرفت
interim report U گزارش پیشرفت کار
promotion U ترفیع رتبه پیشرفت
promotions U ترفیع رتبه پیشرفت
spits U پیشرفت خشکی در دریا
processes U پیشرفت تدریجی ومداوم
progressional U دارای پیشرفت تدریجی
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
progress payments U پرداختهای پیشرفت کار
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
progress report U گزارش پیشرفت کار
process U پیشرفت تدریجی ومداوم
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
to look back U از پیشرفت خودداری کردن
plain sailing U پیشرفت بدون مانع
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
break through U رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
prospering U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prosper U کامیاب شدن پیشرفت کردن
to make p in one's studies U در تحصیلات خود پیشرفت کردن
prospers U کامیاب شدن پیشرفت کردن
upgrade U پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded U پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades U پیشرفت دادن تقویت کردن
progress payments U پرداخت براساس پیشرفت کار
baffle U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
upgrading U پیشرفت دادن تقویت کردن
baffled U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
stanford achivement test U ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
country party U حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
boom U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
boomed U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booming U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
mean higher high water U ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
lad der U وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
booms U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
fogyish U مانع پیشرفت قدیمی مسلک
underdeveloped areas U مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
self development U پیشرفت نفس خود پیش برد
nephrotomy U چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
imperial institute U بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
c U استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
vga U پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
DVD U پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
super- U پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com