English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
law abidingness U پیروی قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
Other Matches
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
amenableness U پیروی
imitations U پیروی
imitation U پیروی
sequacity U پیروی
subjection U پیروی
subsequent U پیروی
following U پیروی
sensuousness U پیروی جسمانی
followed U پیروی استنباط
religiousness U پیروی مذهب
conforming U پیروی کردن
conformed U پیروی کردن
conform U پیروی کردن
go by U پیروی کردن از
pursuitmeter U پیروی سنج
conforms U پیروی کردن
sectarianism U پیروی از یک فرقه
listen U پیروی کردن از
listened U پیروی کردن از
listens U پیروی کردن از
orinality U پیروی ابتکار
to do after U پیروی کردن
autonomy U خود پیروی
conformance U پیروی متابعت
to follow the example of U پیروی کردن از
faddism U پیروی از مد زودگذر
follow U پیروی کردن از
follow U پیروی استنباط
followed U پیروی کردن از
conscientiousness U پیروی وجدان
listening U پیروی کردن از
conventionalism U پیروی از رسوم
follows U پیروی کردن از
follows U پیروی استنباط
Scientologist U پیروی دین ساینتولوژی
probity U پیروی دقیق از اصول
to go by a rule U ازقانونی پیروی کردن
conformity U پیروی از رسوم یاعقاید
sensationalism U پیروی از عواطف واحساسات
sentimentalism U پیروی از عواطف واحساسات
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
Taoism U پیروی از طریقت چینی
lyricism U پیروی از سبک اشعاربزمی
isolationism U پیروی از سیاست انزوا
rotary pursuit U پیروی سنج چرخان
pursuit rotor U پیروی سنج چرخان
islamism U پیروی از دین اسلام
sentimentality U پیروی از عواطف واحساسات
psychologism U پیروی از اصول روانی
illuminism U پیروی ازفلسفه اشراقی
nudism U پیروی از عقایدجماعت برهنگان
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
conventionality U پیروی از سنت قدیم
scientism U پیروی از روش علمی
manichaeism U پیروی از دین مانی
to follow in ones footsteps U پیروی تاتقلیدازکسی کردن
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
lyrism U پیروی از سبک اشعار بزمی
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
self abandonment U افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism U پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
latitudinarianism U پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism U پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism U پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition U نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy U مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism U پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
expanded memory system U کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitating U پیروی کردن کپیه کردن
imitated U پیروی کردن کپیه کردن
imitate U پیروی کردن کپیه کردن
imitates U پیروی کردن کپیه کردن
acted U قانون
statutes U قانون
act U قانون
regulation U قانون
hess's law U قانون هس
kanoon U قانون
enacment U قانون
legislation U قانون
statute U قانون
canons U قانون
law U قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
legal U قانون
regardless of the law U به قانون
lex U قانون
nisi U قانون
code U قانون
laws U قانون
canon U قانون
rule U قانون
edicts U قانون
edict U قانون
the letter of the law U عبارت قانون
fechner's law U قانون فخنر
the spirit of the law U روح قانون
the letter of the law U لفظ یا نص قانون
the spirit of the law U جوهر قانون
lextalionis U قانون قصاص
make law U وضع قانون
faraday's law U قانون فاراده
faraday's law U قانون فارادی
offense U قانون شکنی
extralegal U ماورای قانون
marioote law U قانون ماریوت
gresham's law U قانون گرشام
parallel law U قانون توازی
tax law U قانون مالیاتی
graham's law U قانون گراهام
governing law U قانون حاکم
legist U قانون دان
gay lussac's law U قانون گیلوساک
lenz' law U قانون لنز
gas laws U قانون گاز
lenz's law U قانون لنتس
legislatrix U قانون گذار زن
game law U قانون شکار
legiskative U قانون گذار
okuns law U قانون اوکان
five second rule U قانون 5 ثانیه
legislatress U قانون گذار زن
matrimonially U به قانون زناشوئی
mercantile law U قانون تجارت
dalton's law U قانون دالتون
nomological U شبیه قانون
nomological U وابسته به قانون
nomography U فن قانون گذاری
dead letter U قانون منسوخ
trapezoidal law U قانون ذوذنقهای
declaratory statute U قانون اعلامی
nomological U منطبق با قانون
curie's law U قانون کوری
nomology U قانون شناسی
corpus juris U اساس قانون
violation of law U نقض قانون
coulomb's law U قانون کولن
unwritten law U قانون ننوشته
crown law U قانون جزائی
nomographer U قانون گذار
nomographer U قانون گذاری
employment act U قانون اشتغال
enactment of law U وضع قانون
enactor U واضع قانون
to break a law U قانون شکنی
engel's law U قانون انگل
engels law U قانون انگل
ohm's law U قانون اهم
einstein's law U قانون اینشتاین
economic law U قانون اقتصادی
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
demorgans law U قانون دمورگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com