Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to indulge one's passions
U
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give one's life to please
U
خوش گذرانی کردن
to live in luxury
U
خوش گذرانی کردن
to live fast
U
خوش گذرانی کردن
junket
U
خوش گذرانی کردن
junkets
U
خوش گذرانی کردن
imitated
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
U
پیروی کردن کپیه کردن
listens
U
پیروی کردن از
listening
U
پیروی کردن از
conformed
U
پیروی کردن
to follow the example of
U
پیروی کردن از
listen
U
پیروی کردن از
to do after
U
پیروی کردن
conforms
U
پیروی کردن
conforming
U
پیروی کردن
listened
U
پیروی کردن از
conform
U
پیروی کردن
follow
U
پیروی کردن از
go by
U
پیروی کردن از
follows
U
پیروی کردن از
followed
U
پیروی کردن از
to follow in ones footsteps
U
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to go by a rule
U
ازقانونی پیروی کردن
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
classicize
U
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantize
U
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
whim wham
U
هواو هوس
pneumatology
U
روح شناسی علم خواص هواو گازها
platonize
U
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
luxuriousness
U
خوش گذرانی
aestivation
U
تابستان گذرانی
gastronomy
U
خوش گذرانی
truancy
U
وقت گذرانی
temporization
U
وقت گذرانی
junketing
U
خوش گذرانی
luxuries
U
خوش گذرانی
luxury
U
خوش گذرانی
estivation
U
تابستان گذرانی
mask
U
شادمانی خوش گذرانی
pneumatic rodding
U
فنر گذرانی با هوا
boondoggle
[American English]
U
وقت بیهوده گذرانی
pernoctation
U
اخیای لیل شب گذرانی
masks
U
شادمانی خوش گذرانی
lounge
U
وقت گذرانی به بطالت
lounging
U
وقت گذرانی به بطالت
lounged
U
وقت گذرانی به بطالت
luxuriously
U
در نعمت با خوش گذرانی
lounges
U
وقت گذرانی به بطالت
to pursue pleasure
U
دنبال خوش گذرانی رفتن
epicurus
U
بود خوش گذرانی منتهای سعادت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
following
U
پیروی
subsequent
U
پیروی
subjection
U
پیروی
amenableness
U
پیروی
imitation
U
پیروی
sequacity
U
پیروی
imitations
U
پیروی
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
orinality
U
پیروی ابتکار
conscientiousness
U
پیروی وجدان
faddism
U
پیروی از مد زودگذر
autonomy
U
خود پیروی
follows
U
پیروی استنباط
followed
U
پیروی استنباط
religiousness
U
پیروی مذهب
sectarianism
U
پیروی از یک فرقه
conventionalism
U
پیروی از رسوم
conformance
U
پیروی متابعت
law abidingness
U
پیروی قانون
pursuitmeter
U
پیروی سنج
follow
U
پیروی استنباط
sensuousness
U
پیروی جسمانی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
sentimentality
U
پیروی از عواطف واحساسات
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
scientism
U
پیروی از روش علمی
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
sentimentalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
nudism
U
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
Scientologist
U
پیروی دین ساینتولوژی
pursuit rotor
U
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
U
پیروی سنج چرخان
Jungian
U
پیروی یونگ
[روانشناسی]
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
conformity
U
پیروی از رسوم یاعقاید
lyricism
U
پیروی از سبک اشعاربزمی
Taoism
U
پیروی از طریقت چینی
manichaeism
U
پیروی از دین مانی
isolationism
U
پیروی از سیاست انزوا
illuminism
U
پیروی ازفلسفه اشراقی
islamism
U
پیروی از دین اسلام
sensationalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
predestinarianism
U
پیروی از فلسفه قدری وجبری
lyrism
U
پیروی از سبک اشعار بزمی
sensationalism
U
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
self abandonment
U
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism
U
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
consequentiality
U
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
specialism
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
specialisms
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
classicism
U
پیروی از سبکهای یونان وروم
latitudinarianism
U
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
literalism
U
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
biblicism
U
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization
U
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
compliance index
U
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com