Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unconventionality
U
عدم رعایت اداب و رسوم
judaize
U
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
conventionalism
U
پیروی از رسوم
conformity
U
پیروی از رسوم یاعقاید
agriology
U
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
Italy
U
ایتالیا
locarno treaty
U
ایتالیا
quirinal
U
حکومت ایتالیا
campo santo
U
گورستان ایتالیا
quirinal
U
دولت ایتالیا
Rome
U
پایتخت ایتالیا
italiot or ote
U
مقیم ایتالیا
mores
U
رسوم
etiquette
U
رسوم
manner
U
رسوم
tuscan
U
وابسته بتوسکانی در ایتالیا
rubicon
U
رودی در شمال ایتالیا
sienna
U
نام شهری در ایتالیا
the old ways
U
رسوم قدیم
folklore
U
رسوم اجدادی
their customs
U
رسوم ایشان
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
big five
U
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
to cling to the old ways
U
به رسوم قدیمی چسبیدن
souithernism
U
رسوم واداب جنوب
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
conventionalization
U
هم رنگی با ایین و رسوم
unconventional
U
ازاد از قیود و رسوم
unconverti nal
U
ازادازقیود یا رسوم غیرقراردادی
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
Italian stucco is world famous .
U
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
quality
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities
U
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
cornicione
U
[قرنیز دیوار در سبک رنسانس ایتالیا]
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
e c s c (european coal & steel commissio
U
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
podesta
U
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
anglicising
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicize
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicized
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicised
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicises
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizes
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
provinciality
U
لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
populations
U
تعداد مردم مردم
population
U
تعداد مردم مردم
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
revivalist
U
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
irishism
U
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
habitude
U
اداب
propriety of behaviour
U
اداب
etiquette
U
اداب
ceremonials
U
اداب
good manners
U
اداب
practices
U
اداب
manners
U
اداب
mores
U
اداب
ceremonial
U
اداب
elegant maners
U
اداب
devoir
U
اداب
rite
U
اداب
rules of decorum
U
اداب
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
scaramouch
U
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Floreale
U
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
scaramouche
U
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
protocols
U
اداب ورسوم
preciosity
U
اداب دانی
liturgy
U
اداب نماز
he has no manners
U
اداب ندارد
decorum
U
اداب دانی
religious rites
U
اداب دینی
liturgies
U
اداب نماز
unmennerly
U
بدون اداب
unmannered
U
بدون اداب
punctual
U
اداب دان
protocol
U
اداب ورسوم
tactfully
U
مبادی اداب
tactful
U
مبادی اداب
politest
U
مبادی اداب
politer
U
مبادی اداب
polite
U
مبادی اداب
Italian Villa style
U
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
irredentist
U
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gondolas
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondola
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
to leave everything as it is
[not to change anything]
U
رسوم قدیمی را ثابت
[دست نخورده]
نگه داشتن
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
U
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
tactless
U
بدون مبادی اداب
punctilious
U
بسیار مبادی اداب
formalism
U
رعایت ائین و اداب
breach of propriety
U
عدم رعایت اداب
etiquette
U
علم اداب معاشرت
kith
U
علم اداب معاشرت
formality
U
رعایت اداب ورسوم
tactlessly
U
بدون مبادی اداب
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
military courtesy
U
اداب معاشرت نظامی
ritually
U
از روی اداب ومراسم
military courtesy
U
رفتارو اداب نظامی
customs of war
U
اداب عرفی جنگ
punctiliously
U
بسیار مبادی اداب
turkism
U
اداب وسنن ترکی
Scotticisms
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
frenchify
U
اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
anglomania
U
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
Scotticism
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
toilet training
U
اموزش اداب توالت رفتن
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
High Renaissance
U
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
Common Market
U
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
smoothy
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
cad
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
cads
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothies
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
imitations
U
پیروی
sequacity
U
پیروی
subsequent
U
پیروی
imitation
U
پیروی
amenableness
U
پیروی
following
U
پیروی
subjection
U
پیروی
listens
U
پیروی کردن از
go by
U
پیروی کردن از
follows
U
پیروی کردن از
follow
U
پیروی استنباط
listen
U
پیروی کردن از
follows
U
پیروی استنباط
to do after
U
پیروی کردن
listened
U
پیروی کردن از
pursuitmeter
U
پیروی سنج
followed
U
پیروی کردن از
orinality
U
پیروی ابتکار
faddism
U
پیروی از مد زودگذر
followed
U
پیروی استنباط
to follow the example of
U
پیروی کردن از
listening
U
پیروی کردن از
sectarianism
U
پیروی از یک فرقه
law abidingness
U
پیروی قانون
conforming
U
پیروی کردن
conformed
U
پیروی کردن
autonomy
U
خود پیروی
conform
U
پیروی کردن
conformance
U
پیروی متابعت
conscientiousness
U
پیروی وجدان
religiousness
U
پیروی مذهب
sensuousness
U
پیروی جسمانی
follow
U
پیروی کردن از
conforms
U
پیروی کردن
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
Taoism
U
پیروی از طریقت چینی
sentimentalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
sentimentality
U
پیروی از عواطف واحساسات
scientism
U
پیروی از روش علمی
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
probity
U
پیروی دقیق از اصول
sensationalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
islamism
U
پیروی از دین اسلام
isolationism
U
پیروی از سیاست انزوا
manichaeism
U
پیروی از دین مانی
Scientologist
U
پیروی دین ساینتولوژی
Jungian
U
پیروی یونگ
[روانشناسی]
illuminism
U
پیروی ازفلسفه اشراقی
rotary pursuit
U
پیروی سنج چرخان
lyricism
U
پیروی از سبک اشعاربزمی
to go by a rule
U
ازقانونی پیروی کردن
nudism
U
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
pursuit rotor
U
پیروی سنج چرخان
to follow in ones footsteps
U
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
propriety
U
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
bon ton
U
روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
lyrism
U
پیروی از سبک اشعار بزمی
consequentiality
U
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
classicism
U
پیروی از سبکهای یونان وروم
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
self abandonment
U
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
latitudinarianism
U
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com