English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
achievements U پیروزی کار بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
achievement پیروزی
conquests U پیروزی
victories U پیروزی
wins U پیروزی
victory U پیروزی
victoriousness U پیروزی
victoriously U با پیروزی
scores U پیروزی
score U پیروزی
triumphed U پیروزی
takes U پیروزی
triumphing U پیروزی
triumphs U پیروزی
take U پیروزی
triumph U پیروزی
beat U پیروزی
beats U پیروزی
win U پیروزی
conquest U پیروزی
scored U پیروزی
garrison finish U پیروزی غیرمنتظره
trophies U نشان پیروزی
triumphal cloumn U برج پیروزی
V-signs U علامت پیروزی
successes U پیروزی نتیجه
wins U پیروزی برد
victory day U روز پیروزی
v day U روز پیروزی
trophy U یادگاری پیروزی
trophy U نشان پیروزی
victory stele U لوح پیروزی
win on points U پیروزی با امتیاز
winnable U شایسته پیروزی
trophies U یادگاری پیروزی
success U پیروزی نتیجه
secure of victory U مطمئن به پیروزی
triumphal U حاکی از پیروزی
win U پیروزی برد
nike U الهه پیروزی
V-sign U علامت پیروزی
steal U پیروزی غیرمنتظره
steals U پیروزی غیرمنتظره
paean U پیروزی نامه
paeans U پیروزی نامه
conquer U پیروزی یافتن بر
conquers U پیروزی یافتن بر
conquering U پیروزی یافتن بر
triumphantly U فاتحانه فریاد پیروزی
triumphant U فاتحانه فریاد پیروزی
win by knockout U پیروزی با ناک اوت
paean U پیروزی نامه نوشتن
paeans U پیروزی نامه نوشتن
sudden victory U پیروزی در وقت اضافی
pewter U جام پیروزی جایزه
pull it out U پیروزی در واپسین لحظات
palms U نخل خرما نشانه پیروزی
palm U نخل خرما نشانه پیروزی
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
win by retirement U پیروزی با کنار رفتن حریف
shut out U مانع پیروزی حریف شدن
save the day <idiom> U به پیروزی وموفقیت دست یافتن
pyrrhic victory U پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edges U پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edge U پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
streaked U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streaking U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
turn the tide <idiom> U چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
outrun U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
outrunning U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
outruns U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
die U ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
king size U بزرگ
large sized U بزرگ
greatest U بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
egregious U بزرگ
immane U بزرگ
hugeous U بزرگ
bulkier U بزرگ
bulkiest U بزرگ
small U بزرگ نه
large sized a U بزرگ
grave U بزرگ
macrocephalic U بزرگ سر
macro U بزرگ
graves U بزرگ
gravest U بزرگ
long ton U تن بزرگ
eminent U بزرگ
massive U بزرگ
massively U بزرگ
headman U بزرگ
headmen U بزرگ
of a large size U بزرگ
extensive U بزرگ
smaller U بزرگ نه
bigger U بزرگ
big U بزرگ
dignified U بزرگ
adult U بزرگ
adults U بزرگ
mightier U بزرگ
mightiest U بزرگ
mighty U بزرگ
full bottomed U بزرگ
decuman U بزرگ
considerably large U بس بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
canis major U سگ بزرگ
biggest U بزرگ
bulky U بزرگ
smallest U بزرگ نه
gate U در بزرگ
gates U در بزرگ
doyennes U زن بزرگ
doyenne U زن بزرگ
voluminous U بزرگ
great U بزرگ
great- U بزرگ
bandog U سگ بزرگ
high U بزرگ
highs U بزرگ
propylon U در بزرگ
extra U بزرگ
extra- U بزرگ
extras U بزرگ
majored U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
gross U بزرگ
grossing U بزرگ
nonus U بزرگ
majoring U بزرگ
grossed U بزرگ
stour U بزرگ
grossest U بزرگ
highest U بزرگ
spankings U بزرگ
grosses U بزرگ
grosser U بزرگ
spanking U بزرگ
major U بزرگ
vast U بزرگ
majestic U بزرگ
swith U بزرگ
walloping U بزرگ
wallopings U بزرگ
swingeing U بزرگ
large U بزرگ
majuscular U بزرگ
jumbo U بزرگ
megapod U بزرگ پا
vasty U بزرگ
jumbos U بزرگ
larger U بزرگ
majuscule U بزرگ
largest U بزرگ
enormous U بزرگ
heave U بزرگ کردن
platters U بشقاب بزرگ
zoom U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
lumps U بزرگ شدن
Elaborate U اسلحه بزرگ
lumped U بزرگ شدن
zoomed U بزرگ کردن
land masses U سرزمین بزرگ
lump U بزرگ شدن
tun U بشکه بزرگ
ursa major U خرس بزرگ
foyer U راهرو بزرگ
ursae majoris U خرس بزرگ
lofty U بلند بزرگ
zooms U بزرگ کردن
magnifications U بزرگ نمایی
blundering U اشتباه بزرگ
cataclysm U سیل بزرگ
cataclysms U سیل بزرگ
blunder U اشتباه بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com