English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perimeter U پیرامون محیط
perimeters U پیرامون محیط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
ambit U پیرامون
periphery U پیرامون
peripheries U پیرامون
circumference U پیرامون
circumferences U پیرامون
outlines U پیرامون
outline U پیرامون
outlined U پیرامون
circuity U پیرامون
outlining U پیرامون
absis U پیرامون
perimeters U پیرامون
perimeter U پیرامون
around U پیرامون دراطراف
outline U خلاصه پیرامون
outlined U خلاصه پیرامون
circumnavigate U پیرامون پیمودن
outlines U خلاصه پیرامون
periscopes U پیرامون بین
outlining U خلاصه پیرامون
space current U جریان پیرامون
periscope U پیرامون بین
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
the four seas U دریاهای پیرامون بریتانیا
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
to skirt a camp U از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
parosteitis U اماس بافتهای پیرامون استخوان
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
my fancy plays round that idea U خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
peripheries U محیط
girth U محیط
entourages U محیط
entourage U محیط
millieu U محیط
periphery U محیط
outsides U محیط
milieux U محیط
sphere U محیط
spheres U محیط
settings U محیط
setting U محیط
outlining U محیط
outward things U محیط
lapped U محیط
milieu U محیط
perimeters U محیط
milieus U محیط
outside U محیط
perimeter U محیط
circumferences U محیط
circuity U محیط
girths U محیط
outline U محیط
ambiance U محیط
outlined U محیط
surroundings U محیط
medium U محیط
ambience U محیط
mediums U محیط
circumference U محیط
lap U محیط
environments U محیط
environment U محیط
outlines U محیط
environment architecture U معماری محیط
circled U محیط دایره
in vitro U در محیط مصنوعی
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
ill neighboured U دارای محیط بد
dispersive medium U محیط پخش
dispersion medium U محیط پاشندگی
acclimatization U سازش با محیط
induced environment U محیط القایی
miseenscene U محیط کلی
in vivo U در محیط طبیعی
milieu therapy U محیط درمانی
atmospheric environement U محیط جوی
bodification U بهسازی محیط
circumambient U محیط دورگردیدن
living environment U محیط زنده
operational environment U محیط فعالیت
operational environment U محیط عملیاتی
therapeutic millieu U محیط درمانی
climate for growth U محیط رشد
mixed environment U محیط درهم
ambient pressure U فشار محیط
ambient temperature U دمای محیط
bonification U به سازی محیط
contour U محیط مرئی
environments U محیط زیست
environmentalists U محیط نگر
environmentalist U محیط نگر
peripheries U محیط حدود
comprehensive U وسیع محیط
circumferences U محیط دایره
medium U محیط کشت
mediums U محیط کشت
circumference U محیط دایره
environment U محیط زیست
periphery U محیط حدود
windowing environment U محیط پنجرهای
threptic U محیط زاد
circles U محیط دایره
circling U محیط دایره
psychological environment U محیط روانی
milieu U محیط اجتماعی
milieus U محیط اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
polarization of a medium U قطبش محیط
silhouette U محیط مریی
silhouettes U محیط مریی
circle U محیط دایره
workbenches U محیط کاری
social milieu U محیط اجتماعی
shelf environment U محیط کم عمق
workbench U محیط کاری
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
eco- U پیشوند محیط پرگیر
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
environmental conservation U حفافت محیط زیست
it is meters U محیط ان دومتر است
metaerg U صفت محیط زاد
psychonomics U محیط شناسی روانی
induced environment U محیط القا شده
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmentalism U محیط زیست گرایی
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalists U محیط زیست گرا
elements U محیط طبیعی اخشیج
misfit U غیر متجانس با محیط
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
misfits U غیر متجانس با محیط
element U محیط طبیعی اخشیج
atlantic U دریای محیط غربی
archibenthal enviroment U محیط ژرف اقیانوس
circumstance U شرایط محیط اهمیت
terrestrial environment U وضع محیط زمین
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
acid cure U پخت در محیط اسیدی
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
accommodations U سازش با مقتضیات محیط
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
data base environment U محیط پایگاه داده
outside U محیط دست بالا
acid catalysis U کاتالیزور در محیط اسیدی
outsides U محیط دست بالا
derealization U دگرسان بینی محیط
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
peripheral U دورهای وابسته به محیط
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
element U عامل اصلی محیط طبیعی
elements U عامل اصلی محیط طبیعی
inverting U تغییر اعداد در محیط دودویی
contamination U عدم خلوص و یکنواختی محیط
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
invert U تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts U تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
great circle U بزرگترین دایره محیط یک کره
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
the outer world U مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
demarcation U نشان دادن اختلاف بین دو محیط
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
acid alkylation U الکیل دار کردن در محیط اسیدی
contour U محیط مریی دوره میزان منحنی
alternate U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
music track U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
environmental refugee U پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
track [on a sound recording medium] U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
archive U قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
archive U کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
stenotopic U دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
ecesis U نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
alternates U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
autecology U مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
alternated U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com