English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping U نقشه برداری کردن
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
land surveying U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
surveys U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
mapping U نقشه برداری
surveying instrument U الات نقشه برداری
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
tacheometer U دوربین نقشه برداری
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
survey U نقشه برداری زمینی
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
survey land U نقشه برداری زمین
stencil plate U الگوی نقشه برداری
flying levels U خط تراز نقشه برداری
chain survey U نقشه برداری زنجیری
surveys U نقشه برداری زمینی
survey control U کنترل نقشه برداری
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
surveying error U خطای نقشه برداری
surveying U مساحی نقشه برداری
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری زمینی
field survey U نقشه برداری زمینی
surveying U نقشه برداری ممیزی
ground survey U نقشه برداری زمینی
aerial survey U نقشه برداری هوایی
leveling staff U ژالون نقشه برداری
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
sight front U دید جلو در نقشه برداری
relief U نقشه برداری عوارض زمین
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
back sight U دید عقب در نقشه برداری
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
mosaic U سیستم عکس برداری موزاییک
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
Viewdata U سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
clogged ink jet nozzles U اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
gains U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
averages U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
track U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
gained U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
average U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
apron U توقفگاه
stayed U توقفگاه
garages U توقفگاه
stay U توقفگاه
aprons U توقفگاه
parking place U توقفگاه
day parker U توقفگاه
stand U توقفگاه
garge U توقفگاه
garage U توقفگاه
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
declining U شیب پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
cabstand U توقفگاه تاکسی
parking lot U توقفگاه بی سقف
parking lots U توقفگاه بی سقف
stand U توقفگاه وضع
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com