English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
karter U راننده اتومبیل کوچک
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
vestibular U مربوط به اتاق کوچک
premolar U مربوط بدندانهای اسیاب کوچک
driver U راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers U راننده اتومبیل راننده ارابه
clogged ink jet nozzles U اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to search out U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
track U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
gains U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
average U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
find U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
dampened U رطوبت پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
equation of payments U قاعده پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
shields U حفاظ پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
respires U امید تازه پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
finds U کشف کردن پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
connects U مربوط کردن
connect U مربوط کردن
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
precipitative U مربوط به تعجیل کردن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com