English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to send a message U پیام فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
despatched U عزیمت فرستادن پیام
despatches U عزیمت فرستادن پیام
despatching U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
radio U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
Other Matches
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
to send off U فرستادن
dispatched U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
to send off U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
despatched U فرستادن
dispateh U فرستادن
despatches U فرستادن
despatch U فرستادن
despatching U فرستادن
hand over U فرستادن
dispatch U فرستادن
packs U فرستادن
pack U فرستادن
dispatches U فرستادن
consigns U فرستادن
sending U فرستادن
to send back U پس فرستادن
consigning U فرستادن
consigned U فرستادن
consign U فرستادن
sends U فرستادن
send round U فرستادن
send out U فرستادن
send U فرستادن
remitting U فرستادن
send back U پس فرستادن
to a. letter U فرستادن
remit U فرستادن
remits U فرستادن
remitted U فرستادن
send in U فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
returns U پس فرستادن عودت
returned U پس فرستادن عودت
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
retransmit U دوباره فرستادن
send on U جداگانه فرستادن
missend U اشتباها فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
forward U فرستادن رساندن
to send down rain U باران فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
imparadise U به بهشت فرستادن
mail U باپست فرستادن
mails U باپست فرستادن
return U پس فرستادن عودت
call for some one U پی کسی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
pulsing U فرستادن موج
jamming U پارازیت فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
delegates U به نمایندگی فرستادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
send-ups U بزندان فرستادن
send-up U بزندان فرستادن
send up U بزندان فرستادن
mission U بماموریت فرستادن
remittances U فرستادن پول
transmissibility U قابلیت فرستادن
consignments U امانت فرستادن
remittance U فرستادن پول
issue U نشریه فرستادن
issued U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
consignment U امانت فرستادن
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
fade U کج فرستادن گوی گلف
re export U دوباره بیرون فرستادن
fades U کج فرستادن گوی گلف
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
delivers U فرستادن توپ به هدف
deliver U فرستادن توپ به هدف
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
circularize U پرسش نامه فرستادن
despatching U روانه کردن فرستادن
to send for a person U عقب کسی فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
dispatches U روانه کردن فرستادن
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
to send to the press U برای چاپ فرستادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
wirephoto U بوسیله بی سیم عکس فرستادن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
to send for a person U پیغام برای کسی فرستادن که بیا
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to send a message to somebody U پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
multiplex U چند خبر راهمزمان بر روی یک سیم فرستادن
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
hatch way U روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
cut U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
certiorari U حکم فرستادن پرونده که ازمحکمه بالاتربمحکمه پایین ترابلاغ میشود
place U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
places U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
cuts U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
fly U فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
placing U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
signal U پیام
mssg U پیام
signaled U پیام
signalled U پیام
message U پیام
messages U پیام
i signal U پیام ای
transmission U ارسال پیام
body U متن پیام
encodes U کد کردن پیام
ending U خاتمه پیام
burst pedestal U پایه پیام
transmissions U ارسال پیام
endings U خاتمه پیام
encode U کد کردن پیام
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com