Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
f. money
U
پول فراوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rampant
U
فراوان حکمفرما
exuberant
U
فراوان
Perspex
U
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
amply
U
بطور فراوان
easy money
U
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
fulsome
U
فراوان
galore
U
فراوان
abundantly
U
بطور فراوان
superabundant
U
فراوان
abundant
U
فراوان
excessive
U
فراوان
copiously
U
فراوان زیاد مفصلا
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
profuse
U
فراوان
abound
فراوان بودن
abounded
U
فراوان بودن
abounding
U
فراوان بودن
abounds
U
فراوان بودن
infest
U
فراوان بودن در
infested
U
فراوان بودن در
infesting
U
فراوان بودن در
infests
U
فراوان بودن در
pervade
U
فراوان یا شایع بودن
pervaded
U
فراوان یا شایع بودن
pervades
U
فراوان یا شایع بودن
pervading
U
فراوان یا شایع بودن
teem
U
فراوان بودن
teemed
U
فراوان بودن
teeming
U
فراوان بودن
teems
U
فراوان بودن
luxuriate
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriating
U
فراوان شدن وفور یافتن
richly
U
فراوان
prolific
U
فراوان
plentiful
U
فراوان
lots
U
بسیار فراوان
plenty
U
فراوان
very
U
چندان فراوان
oodles
U
فراوان
copious
U
فراوان
rife
U
فراوان عادی
luxuriance
U
شکوه وجلال فراوان
affluent
U
فراوان
overflowing
U
فراوان ریزش
ample
U
فراوان مفصل
abound in
U
فراوان داشتن
abound with
U
فراوان داشتن
abundant element
U
عنصر فراوان
all out
U
فراوان
an abundance of
U
فراوان
bounteous
U
باسخاوت فراوان
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
exuberantly
U
فراوان
exuberate
U
فراوان بودن
feisty
U
فراوان چابک
feracious
U
فراوان
foison
U
محصول فراوان
foison
U
فراوان
grow rife
U
فراوان یا متداول شدن
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
here is bread in plenty
U
نان فراوان داریم
in abundance
U
فراوان
in galore
U
فراوان
it is a in terms
U
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
it smells of the lamp
U
با زحمت فراوان
jam session
U
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
labor rich country
U
کشور با نیروی کار فراوان
oodlins
U
فراوان
overabound
U
بیش از اندازه فراوان بودن
overlabour
U
با رنج فراوان انجام دادن
overrefinement
U
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
plentifully
U
فراوان
plenty of rain
U
باران فراوان
post haste
U
با شتاب فراوان
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
redun dantly
U
فراوان
redundantly
U
فراوان
shock head
U
دارای موی فراوان
shock headed
U
انبوه گیسو دارای موی فراوان
slather
U
مقدار فراوان بیش ازاندازه
superabound
U
زیاد فراوان بودن
superrabundant
U
زیاد فراوان
to have plenty of time
U
وقت فراوان داشتن
unsparing
U
فراوان
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
with much pains
U
با رنج فراوان با زحمات بسیار
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
in deepest sympathy
U
با دلسوزی بسیار فراوان
rampant vegetation
U
گیاهان فراوان
luxuriant vegetation
U
گیاهان فراوان
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
U
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
a copious choice of food and drink
U
غذا و نوشیدنی فراوان
Other Matches
Joyedevivre
U
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com