English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fiat money U پول رایج اعتباری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relative U اعتباری
discredited U بی اعتباری
discredit U بی اعتباری
discrediting U بی اعتباری
discredits U بی اعتباری
nominal U اعتباری
nullity U بی اعتباری
unreliability U بی اعتباری
credit system U نظام اعتباری
credit tightness U کمبود اعتباری
credit tightness U انقباض اعتباری
f.currency U پول اعتباری
credit cards U کارت اعتباری
fiduciary currency U پول اعتباری
discreditable U شایسته بی اعتباری
credit money U پول اعتباری
credit card U کارت اعتباری
contructive larcency U سرقت اعتباری
credit system U فروش اعتباری
constructive fraud U کلاهبرداری اعتباری
credit facilities U تسهیلات اعتباری
credit institution U موسسه اعتباری
credit instrument U اسناد اعتباری
credit instrument U ابزار اعتباری
credit market U بازار اعتباری
fiduciary issue U اسکناسهای اعتباری
promissory notes U اسناد اعتباری
promissory note U اسناد اعتباری
disfavor U بی اعتباری مغضوبیت
disfavour U بی اعتباری مغضوبیت
disparagement U توهین بی اعتباری
reputed owner U مالک اعتباری
prestige suggestion U تلقین اعتباری
pepper corn rent U اجاره اعتباری
credit account حساب اعتباری
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
grant a credit U اعتباری را اعطا کردن
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
credit notes U صورت وضعیت اعتباری
credit U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
crediting U خرید وفروش اعتباری
credit rationing U جیره بندی اعتباری
credit note U صورت وضعیت اعتباری
credits U خرید وفروش اعتباری
credit rating U رتبه بندی اعتباری مشتریان
non performing loan U وام غیر رایج
trendier U رایج
trendiest U رایج
brisk U رایج
brisker U رایج
briskest U رایج
trendy U رایج
popular U رایج
circulating U رایج
commoners U رایج
common U رایج
current U رایج
currents U رایج
prevalent U رایج
commonest U رایج
cashed U پول رایج
cashes U پول رایج
cash U پول رایج
tendering U پول رایج
tenderest U پول رایج
tendered U پول رایج
popular response U پاسخ رایج
tender U پول رایج
cashing U پول رایج
shibboleth U بیان رایج
shibboleths U بیان رایج
passes U رایج شدن
legal tender U پول رایج
ruling U رایج متصدی
currency U پول رایج
rulings U رایج متصدی
currencies U پول رایج
rousing U نمایان رایج
tradition U عقیده رایج
going U رایج عازم
pass U رایج شدن
passed U رایج شدن
Can I pay by credit card? U آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
circulations U رواج پول رایج
circulation U رواج پول رایج
remonetize U دوباره رایج کردن
paper standard U پول رایج مملکت
bimetallic U دارای دو نوع پول رایج
british english U زبان انگلیسی رایج درانگلستان
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
currency U پول قانونی و رایج هر کشور
occupation currency U پول رایج نیروی اشغالگر
greenroom U شایعات رایج بین هنرپیشگان
currencies U پول قانونی و رایج هر کشور
greenrooms U شایعات رایج بین هنرپیشگان
khowar U زبان رایج درشمال غربی پاکستان
PCMCIA U مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
Yiddish U زبان عبری رایج میان کلیمیان روسیه ولهستان والمان وغیره
electronic U سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
accadian U که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
balto slavic U شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
currency U داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currencies U داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com