English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
graphics U UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
niceties U خوبی
nicety U خوبی
optical U طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
goodness U خوبی
Excellencies U خوبی
Excellency U خوبی
qualities U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
grace U زیبایی خوبی
graced U زیبایی خوبی
graces U زیبایی خوبی
gracing U زیبایی خوبی
excellence U خوبی تفوق
maintain U به خوبی مراقبت شده
maintained U به خوبی مراقبت شده
maintains U به خوبی مراقبت شده
paragon U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
admirableness U خوبی
agreeability U خوبی
agreeableness U خوبی
as good as U بهمان خوبی
bovarism U بوواری خوبی
charmingness U خوبی
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
epicurus U و خوبی است
fineness U لطافت خوبی
good wishes U ارزوی خوبی
goodliness U خوبی
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
lambhood U بره خوبی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
niceness U خوبی
our library is well stocked U خوبی دارد
poverty is a good test U خوبی است
primeness U خوبی
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
the watch is warranted U خوبی ساعت
the well was a bad producer U ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
the work was well paid U پول خوبی
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
to set a good example U سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
we went for a good round U گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
well handled U بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
wellness U خوبی
what a nice man he is! U چه ادم خوبی است !
She made a good wife. U اوزن خوبی ازآب درآمد
He is a good ( nice ) fellow(guy) U اوآدم خوبی است
He shoots well U خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
He pocketed a tidy sum. U پول خوبی به جیب زد
I made a decent profit. U سود خوبی بر دم
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
He has a strong punch. U ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
What find bath. U عجب حمام خوبی است
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
It is avery good ( an original ) idea. U فکر بسیار خوبی است
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . U با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
feel like a million dollars <idiom> U احساس خوبی داشتن
fizzle out <idiom> U خراب شدن بعداز شروع خوبی
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
kick up one's heels <idiom> U زمان خوبی داشتن
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
out of kilter <idiom> U دربالانس خوبی نبودن
with the best of them <idiom> U به خوبی هرکس
worse for wear <idiom> U نهبه خوبی جدیدتر
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. U او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
aniline U رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
Both of us will make a good team. U ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
Good number ! U حقه [نمایش] خوبی بود!
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
a nice guy U آدم خوبی
a nice guy U مرد خوبی
onion skin U پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
blessing in disguise <idiom> U [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com