Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exoskeleton
U
پوشش محافظه خارجی حیوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slick ear
U
حیوان فاقدگوش خارجی
cutin
U
پوشش خارجی بعضی گیاهان
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
bezel
U
پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet
U
ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
screened
U
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings
U
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screens
U
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen
U
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
stick-in-the-mud
U
محافظه کار
stick in the mud
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
محافظه کار
conservatism
U
محافظه گرائی
hunkerism
U
محافظه کاری
toryism
U
محافظه کاری
conservativeness
U
محافظه کاری
unprogressive
U
محافظه کار
standpat
U
محافظه کار
Tories
U
محافظه کار
Tory
U
محافظه کار
conservatives
U
محافظه کارانه
conservatism
U
محافظه کاری
stuffy
U
محافظه کار
old line
U
محافظه کار
low key
<adj.>
U
محافظه کارانه
conservatives
U
محافظه کار
conservative
U
محافظه کارانه
conservative
U
محافظه کار
conservatively
U
از روی محافظه کاری
conservative estimate
U
براورد محافظه کارانه
low key posture
U
رویه محافظه کارانه
conservatism
U
سیاست محافظه کاری
old guard
U
محافظه کار سیاسی
Conservative Party
U
حزب محافظه کار
guardedly
U
از روی محافظه کاری
sit on the ball
U
بازی محافظه کارانه
sit on a lead
U
بازی محافظه کارانه
protect a lead
U
بازی محافظه کارانه
ultraconservative
U
بیش از حد محافظه کار
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
Tory
U
عضو حزب محافظه کارانگلیس
Tories
U
وابسته به حزب محافظه کار
nervous nellie
U
ادم محافظه کار و بی خاصیت
Tory
U
وابسته به حزب محافظه کار
old fashioned
U
کهنه پرست محافظه کار
Tories
U
عضو حزب محافظه کارانگلیس
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
mossyback
U
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
mossback
U
ادم کهنه پرست یا محافظه کار
cuticle
U
پوشش مو پوشش شاخی
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material
U
مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
lowboy
U
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
co axial cable
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed
U
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
beast
U
حیوان
beasts
U
حیوان
animal
U
حیوان
animals
U
حیوان
living creatuse
U
حیوان
brutes
U
جانور حیوان
lost animal
U
حیوان گمشده
kitten
U
بچه حیوان
whiffet
U
حیوان رشدنکرده
wildling
U
حیوان وحشی
zooerasty
U
جماع با حیوان
zoolatry
U
حیوان پرستی
kittens
U
بچه حیوان
bough
U
شانه حیوان
reptile
U
حیوان خزنده
reptiles
U
حیوان خزنده
hilding
U
حیوان چموش
slick ear
U
حیوان بی گوش
spinal animal
U
حیوان نخاعی
fries
U
حیوان نوزاد
fry
U
حیوان نوزاد
frying
U
حیوان نوزاد
lost animal
U
حیوان ضاله
ectotherm
U
حیوان خونسرد
draft animal
U
حیوان بارکش
zoology
U
حیوان شناسی
animalization
U
تبدیل به حیوان
boughs
U
شانه حیوان
zoophobia
U
حیوان هراسی
beastly
U
حیوان صفت
pack animal
U
حیوان باربر
pack animals
U
حیوان باربر
zoophilia
U
حیوان خواهی
brutes
U
حیوان صفت
zooparasite
U
حیوان انگل
option of animals
U
خیار حیوان
bipeds
U
حیوان دوپا
biped
U
حیوان دوپا
mavericks
U
حیوان بیصاحب
maverick
U
حیوان بیصاحب
zoophily
U
حیوان خواهی
zoophilic
U
حیوان دوست
zoophilous
U
حیوان دوست
carnivorous
U
حیوان گوشتخوار
beast of burden
U
حیوان باربری
brute
U
جانور حیوان
brute
U
حیوان صفت
beastby
U
حیوان صفت
zootheism
U
حیوان پرستی
bestiality
U
جماع با حیوان
bestiality
U
حیوان صفتی
antisubmarine screen
U
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
acephalon
U
حیوان راستهء بی سران
animal glue
U
سریشم از انساج حیوان
abalone
U
قسمی حیوان صدف
acephalous
U
حیوان راستهء بی سران
holler
U
صدای مخصوص هر حیوان
flycatcher
U
حیوان مگس خوار
imbrute
U
حیوان صفت کردن
animal distress calls
U
فریادهای درماندگی حیوان
petted
U
حیوان اهلی منزل
pets
U
حیوان اهلی منزل
pet
U
حیوان اهلی منزل
housebroken
U
حیوان تربیت شده
bald animal or tree
U
درخت یا حیوان برهنه
hollering
U
صدای مخصوص هر حیوان
hollered
U
صدای مخصوص هر حیوان
zoopsia
U
توهم حیوان بینی
feral
U
حیوان شکاری وحشی
cade
U
حیوان دست اموز
hollers
U
صدای مخصوص هر حیوان
brutal
U
حیوان صفت وحشی
armadillo
U
نوعی حیوان گورکن
stags
U
کره اسب حیوان نر
stag
U
کره اسب حیوان نر
the fountain of life
U
چشمه حیوان یازندگی
yahoo
U
ادم حیوان صفت
pizzle
U
الت ذکور حیوان
armadillos
U
نوعی حیوان گورکن
brutalization
U
حیوان صفت نمودن
zoomorphism
U
حیوان ریخت انگاری
varmint
U
حیوان یا پرنده شکارکننده
hoof
U
حیوان سم دار باسم زدن
sucker
U
حیوان یا عضویا الت مکنده
manus
U
دست حیوان قسمت انتهایی
acute preparation
U
حیوان کشی از روی ترحم
hoofs
U
حیوان سم دار باسم زدن
innards
U
اعضای داخلی حیوان یاانسان
rogues
U
حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue
U
حیوان عظیم الجثه سرکش
suckers
U
حیوان یا عضویا الت مکنده
zoological
U
وابسته به جانور شناسی حیوان
whelp
U
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
stature
U
ارتفاع طبیعی بدن حیوان
brutalising
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
endoskeleton
U
استخوان بندی درونی حیوان
brutalizing
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises
U
وحشی یا حیوان صفت کردن
bunnies
U
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits
U
اسم حیوان دست اموز
bunny
U
اسم حیوان دست اموز
bestial
U
شبیه حیوان جانور خوی
bunny rabbit
U
اسم حیوان دست اموز
vitals
U
اعضای اصلی بدن حیوان
conservatism
U
عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
pick up a trail/scent
<idiom>
U
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
bird motif
U
نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoos
U
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo
U
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
forelegs
U
پای جلو حیوان دست چارپایان
foreleg
U
پای جلو حیوان دست چارپایان
autotomy
U
انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
vibrissa
U
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
breeding grounds
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster
U
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
breeding ground
U
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beards
U
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beard
U
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
to live like animals
[in a place]
U
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
beak-head
U
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snails
U
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snail
U
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
centaur
U
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs
U
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com