English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chafed U پوست رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel U پوست انداختن پوست
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peels U پوست انداختن پوست
by degrees <adv.> U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
dislocated U در رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
departed U رفته
thrawart U در رفته
gradually U رفته رفته
by inches U رفته رفته
off shade U رنگ رفته
in the lump U روی هم رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
exhausted U تحلیل رفته
averaged U روی هم رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
truncated soil U خاک رو رفته
away U غایب رفته
gone <adj.> U از دست رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
day a day U روی هم رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
overall U رویهم رفته
in the a U روی هم رفته
overalls U رویهم رفته
consumptives U تحلیل رفته
consumptive U تحلیل رفته
frantic U ازکوره در رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
emaciated U گوشت رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
frenzied U ازجا در رفته
deep-set U فرو رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
iam bored U حوصله ام سر رفته
pallid U رنگ رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
red-hot U ازجادر رفته
unbridle U مهاردر رفته
windswept U بر باد رفته
all told U روی هم رفته
pulled U تحلیل رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
altogether U روی هم رفته
on a par U روی هم رفته
extinct U ازبین رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
averagly U روی هم رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
averaged U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
averaging U روی هم رفته
first and last U روی هم رفته
all in all U روی هم رفته
neater U شسته و رفته
overseen U غلط رفته
sunken U فرو رفته
neat U شسته و رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
defunct U ازبین رفته
neatest U شسته و رفته
average U روی هم رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
madding U از کوره در رفته
jitters U از کوره در رفته
immersed in debt U فرو رفته در فرض
he is off to the war U رفته است به جنگ
furibund U اشفته ازجادر رفته
sunken eyes U چشمان فرو رفته
lost U از دست رفته ضایع
powering U توان از دست رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
tacky U رنگ ورو رفته
powers U توان از دست رفته
he must have gone U باید رفته باشد
you are mistaken U خطا رفته اید
forged side U سطح فرو رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
powered U توان از دست رفته
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
neater U شسته و رفته مرتب
saddle nose U بینی فرو رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
neatest U شسته و رفته مرتب
lost chain U زنجیره از دست رفته
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
ha-ha U دیوار فرو رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
pale U رنگ رفته بی نور
paler U رنگ رفته بی نور
power U توان از دست رفته
retreating chin U چانه عقب رفته
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
income forgone U درامداز دست رفته
advanced pawn U پیاده پیش رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
palest U رنگ رفته بی نور
neat U شسته و رفته مرتب
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost U از دست رفته تلف شده
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
sold U فروخته شده بفروش رفته
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . U نمی دانم کدام گوری رفته است
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
Vxtreme U قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
gapeworm U یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks U خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
poppyhead U تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
yin yang U مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
VT terminal emulation U استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
leiwen U لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation U روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
skins U پوست
rind U پوست
rinds U پوست
skin U پوست
dermatalgia U پوست
goats U پوست بز
goat U پوست بز
shale U پوست
encrustation U پوست
shells U پوست
shelling U پوست
skinning U پوست
dermis U پوست
shell U پوست
skinned U پوست
encrustations U پوست
crustal U پوست
cuticle U پوست
barks U پوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com