English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
i give odds of ten to one rial U ده ریال به یک ریال بسته
something like 00 rials U سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
we put it at rials U 51 ریال
rials 0 or so U د رحدود 05 ریال
it is worth 0 rials U ده ریال می ارزد
i sold the book for rials 0 U ریال فروختم
rials 0 the metre U متری 04 ریال
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
half a rial U نیم ریال
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
rials 0 or so U 05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
if one book cost rials 0 U اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
if one book cost rials U اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
my purchases a to rials 00 U خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
multiped U هزار پا
milliped U هزار پا
milleped U هزار پا
mil U هزار
myriad U ده هزار
one thousand U یک هزار
thousandths U یک هزار
per mill U در هزار
per mill U در هر هزار
myriads U ده هزار
per mil U در هزار
thousand U هزار
thousands U هزار
million U هزار در هزار
ten thousand U ده هزار
millions U هزار در هزار
thousandth U یک هزار
labyrinthine fret U هزار تو
spline U هزار خار
myriapoda U هزار پایان
several thousands U چندین هزار
thousand and one U هزار ویک
polypody U هزار پایی
kilocycle U هزار چرخه
millepore U هزار سوراخ
milliard U هزار میلیون
myriagram U ده هزار گرم
myrialitre U ده هزار لیتر
myriameter U ده هزار متر
myriametre U ده هزار متر
millennium U هزار سال
millenniums U هزار سال
kilos U معادل هزار
kilos U در معنای یک هزار
kilometers U هزار متر
millennia U هزار سال
thou U یک هزار دلار
tonne U هزار کیلوگرم
tonnes U هزار کیلوگرم
kilogram U هزار گرم
kilogrammes U هزار گرم
kilograms U هزار گرم
grandest U هزار دلار
grander U هزار دلار
grand U هزار دلار
kilos U هزار گرم
kilo U معادل هزار
kilometre U هزار متر
kilometres U هزار متر
kilo U هزار گرم
diplopodous U دارای هزار پا
chiliad U هزار ساله
chiliad U هزار عدد
bimillenary U دو هزار ساله
kilo U در معنای یک هزار
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
kilos U هزار بیت داده
kilo U هزار بیت داده
yarrow U بومادران هزار برگ
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
hectares U ده هزار متر مربع
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
hectare U ده هزار متر مربع
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
Kbit U معادل هزار بایت
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
g U در معنای یک هزار میلیون
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
k U نشانه بیان یک هزار
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
millenium U دوره هزار ساله
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
millennial U جشن هزار ساله
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities U جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte U یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com