Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i am & out
U
پنج لیره اشتباه حساب کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I made a mistake . I was wrong.
U
من اشتباه کردم
I stand corrected.
U
من اشتباه کردم.
[همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I have settled all my accounts.
همه حساب هایم را صاف کردم
I reckoned him as my friend.
U
اورا دوست خود حساب می کردم
discrepancy
U
تفاوت اشتباه در حساب
miscalculated
U
اشتباه حساب کردن
miscalculates
U
اشتباه حساب کردن
miscalculate
U
اشتباه حساب کردن
miscalculating
U
اشتباه حساب کردن
What have I done to offend you?
U
من چه کارت کردم؟
[من چطور تو را دلخور کردم؟]
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
pound
U
لیره
pounding
U
لیره
pounds
U
لیره
pounded
U
لیره
quid
U
یک لیره
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
sovereign
U
شهریار لیره زر
lire
U
لیره عثمانی
shiner
U
لیره طلا
pounder
U
لیره دار
turkey pound
U
لیره عثمانی
liras
U
لیره عثمانی
sterling
U
لیره استرلینگ
sovereigns
U
شهریار لیره زر
liras
U
لیره ترک
turkey pound
U
لیره ترک
lira
U
لیره ترک
lira
U
لیره عثمانی
pistole
U
لیره اسپانیولی
lire
U
لیره ترک
I was keeping my fingers crossed .
U
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
lira
U
لیره سابق اتریش
liras
U
لیره سابق اتریش
pounder
U
برحسب لیره کوبنده
lire
U
لیره سابق اتریش
it stood me in c 0
U
05 لیره برای من تمام شد
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
twelvepence
U
سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
U
حساب صورت حساب
i asked him a question
U
پرسشی از او کردم
iwas late
U
دیر کردم
i hid my self
U
را پنهان کردم
I am freezing ( to death) .
U
از سرمایخ کردم
i knocked at the door
U
دق الباب کردم
I am late.
U
من دیر کردم.
eureka
U
>من کشف کردم <
It slipped my mind.
U
آن را فراموش کردم.
the trusty is that i forgot it
U
فراموش کردم
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
What have I done to offend you?
U
من چطور تو را ناراحت کردم؟
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
i made him go
U
او را وادار کردم برود
i made him go
U
او راوادار به رفتن کردم
i managed to do it
U
ان کار را درست کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it .
U
هر چه سعی کردم نشد
I've run out of petrol.
بنزین تمام کردم.
i was too indulgent to him
U
زیاد به او گذشت کردم
i profited by his advice
از نظر او استفاده کردم
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
i forgot all about it
U
به کلی فراموش کردم
I invited her to lunch . I stood her a lunch .
U
ناهار مهمانش کردم
i am through with my work
U
ازکارفراغت پیدا کردم
i did that of my own free will
U
این کار را کردم
i a the beauties of nature
U
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.
U
هر طور کردم غلط درآمد
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
i repaid his kindress in kind
U
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises
U
کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts
U
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I thought so.
U
منم همینطور فکر کردم.
I had a long talk with him.
U
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the trusty is that i forgot it
U
حقیقا امراینست که فراموش کردم
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her .
U
من را بگه که حرفهایش را باور کردم
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i provided for his safety
U
وسائل سلامت او را فراهم کردم
I sent him packing.
U
دست به سرش کردم.
[اصطلاح]
I stayed up reading until midnight.
U
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
If I find the time .
U
اگر وقت کنم ( کردم )
i did my best
U
منتهای کوشش خود را کردم
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
i waved him nearer
U
با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I've shoveled snow all the morning.
U
من تمام صبح برف پارو کردم.
Upon reflection , I realized that …
U
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today .
U
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I found a hair in the soup .
U
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i did it only for your sake
U
تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show
U
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I had a hell of a time to fix the engine.
U
پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i made him my proxy
U
او رااز جانب خود وکیل کردم
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
I stamped on the spider .
U
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I played every trick in the book .
U
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I shared out the money among four persons.
U
پول را بین چهار نفر قسمت کردم
Did I say anything different?
U
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books
U
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I ran away lest I should be seen .
U
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
I accidentally locked myself out of the house.
U
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
The news shocked me.
U
این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I have thought long and hard about it.
U
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
i lost my a
U
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
ruddock
U
پول طلا لیره طلا
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
U
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
U
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you
U
جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
wrong
U
اشتباه
goofed
U
اشتباه
fallacy
U
اشتباه
fallacies
U
اشتباه
mistakenness
U
اشتباه
faults
U
اشتباه
goofing
U
اشتباه
goofs
U
اشتباه
inerrant
U
بی اشتباه
flounder
U
اشتباه
floundered
U
اشتباه
floundering
U
اشتباه
flounders
U
اشتباه
fault
U
اشتباه
jeofail
U
اشتباه
lap sus
U
اشتباه
faulted
U
اشتباه
goof
U
اشتباه
trips
U
اشتباه
mix-ups
U
اشتباه
mix-up
U
اشتباه
mix up
U
اشتباه
wronging
U
اشتباه
errancy
U
اشتباه
error
U
اشتباه
in error
<adj.>
U
اشتباه
snafu
U
اشتباه
tripped
U
اشتباه
barratry
U
اشتباه
trip
U
اشتباه
faux pas
U
اشتباه
clanger
U
اشتباه
overseen
U
در اشتباه
fumble
U
اشتباه
fumbles
U
اشتباه
to put one in the wrong
U
اشتباه
discrepancy
U
اشتباه
fumbled
U
اشتباه
incorrectness
U
اشتباه
errors
U
اشتباه
wrongs
U
اشتباه
mistake
U
اشتباه
mistaking
U
اشتباه
mistakes
U
اشتباه
false
<adj.>
U
اشتباه
i attmpted to sing
U
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
lapsus linguac
U
اشتباه لپی
dispersion error
U
اشتباه پراکندگی
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
boner
U
اشتباه مضحک
boo boo
U
اشتباه کاری
mistakable
U
قابل اشتباه
bloomer
U
اشتباه احمقانه
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
mistake of law
U
اشتباه حکمی
miscue
U
اشتباه کردن
metachronism
U
اشتباه تاریخی
deflection error
U
اشتباه انحراف
deflection error
U
اشتباه سمتی
dead shot
U
تیر اشتباه
slip of the tongue
<idiom>
U
اشتباه لپی
computational
U
اشتباه در محاسبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com