Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
fasted
U
روزه
fast
U
روزه
fastest
U
روزه
to break ones fast
U
روزه
ventage
U
روزه
fasting
U
روزه
daylong
U
یک روزه
fasts
U
روزه
fast day
U
روز روزه
ephemerid
U
حشره یک روزه
eight day
U
هشت روزه
daylong
U
همه روزه
mayflies
U
حشرهی یک روزه
the fasting month
U
ماه روزه
the f.month
U
ماه روزه
to observe a fast
U
روزه گرفتن
to observe a fast
U
روزه داشتن
triduum
U
عبادت سه روزه
quadrages imal
U
چهل روزه
mayfly
U
حشرهی یک روزه
may fly
U
حشره یک روزه
to keep a fast
U
روزه داشتن
daylily
U
سوسن یک روزه
day fly
U
مگس یک روزه
fasted
U
روزه گرفتن
fast
U
روزه گرفتن
faster
U
روزه گیر
fasts
U
روزه گرفتن
fasting
U
روزه داری
lent
U
ماه روزه
fastest
U
روزه گرفتن
d. after d.
U
همه روزه
faster
U
روزه دار
hexahemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
in the next few days
U
درهمین چند روزه
set menu
U
صورت غذای هر روزه
one day event
U
مسابقه پرش یک روزه
days sight draft
U
برات دیداری 06 روزه
ember days
U
روزهای روزه ودعا
hexaemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
quadrages ima
U
یاچله روزه وپرهیزنصارا
pentad
U
مدت پنج روزه
German measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
rubella
{sg}
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
three-day measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
simple interest
U
سود پول بر اساس سال 063 روزه
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
quadrages imal
U
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
i am pushed for money
U
هستم
I'm
U
من هستم
am
U
هستم
consumables
U
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
i feel
U
گرسنه هستم
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
own a house
U
دارای خانهای هستم
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
feet dry
U
روی هدف هستم
thus far
U
تا اینجا
in these parts
<adv.>
U
در اینجا
in this country
<adv.>
U
در اینجا
hither
U
به اینجا
hither
U
اینجا
here
U
در اینجا
hitherto
U
تا اینجا
here
U
اینجا
so far
U
تا اینجا
where
U
اینجا
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
up and down
U
اینجا وانجا
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
i am a stranger here
U
من اینجا غریبم
passim
U
اینجا وانجا
here and there
U
اینجا انجا
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
hereon
U
در این مورد در اینجا
Let us get out of here!
U
برویم از اینجا بیرون!
here lies
U
در اینجا دفن است
Out with them!
U
بروند بیرون
[از اینجا]
!
i had hom there
U
اینجا گیرش اوردم
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
Make some room here.
U
یک قدری اینجا جا باز کن
I wI'll get off here.
U
اینجا پیاده می شوم
make oneself scarce
<idiom>
U
دور شو ،از اینجا برو
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
steadied
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
U
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
iam so tired that i cannot eat
U
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I am prepared for any eventuality.
U
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadying
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
U
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
None of that here. Nothing doing here.
U
اینجا از این خبرها نیست
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
U
از آنجا مانده از اینجا رانده .
He came over here in a mad rush.
U
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
He promised me to be here at noon .
U
به من قول داد ظهر اینجا با شد
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
It is extremely hot in here .
U
اینجا بی اندازه گرم است
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
what is your business here
U
کار شما اینجا چیست
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
He usually drops by to see me .
U
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
take away your things
U
اسباب خود را از اینجا ببرید
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
How dare he come here .
U
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
Could you put us up for the night ?
U
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
May I park there?
U
ممکن است اینجا پارک کنم؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
salvos
U
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
hic jacet
U
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
This is an ideal spot for picnics .
U
اینجا برای پیک نیک ماه است
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Can you show me on the map where I am?
U
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com