English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
Other Matches
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
aircraft carriers U ناو هواپیمابر
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
carriers U ناو هواپیمابر
carrier U ناو هواپیمابر
attack carrier U ناو هواپیمابر افندی
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
flight decks U عرشه ناو هواپیمابر
flight deck U عرشه ناو هواپیمابر
carrier task force U گروه رزمی هواپیمابر دریایی
attack nuclear carrier U ناو هواپیمابر افندی هستهای
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
antisubmarine carrier group U ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
executive branch U فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
commandantship U فرماندهی
commandership U فرماندهی
commanded U فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
command U فرماندهی
commands U فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
commander's estimate U براورد فرماندهی
head quarters U مرکز فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
joint command U فرماندهی مشترک
command report U گزارش فرماندهی
continuity of command U مداومت فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
command mode U حالت فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
commodity command U فرماندهی اماد
flag ship U ناو سر فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
lead a unit U فرماندهی کردن
bridged U پل فرماندهی کشتی
flagships U ناو فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
headquarters U مرکز فرماندهی
supreme U فرماندهی عالی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
tactical command ship U ناو فرماندهی
commands U سرکردگی فرماندهی
unified command U فرماندهی متحد
bridge U پل فرماندهی کشتی
air command U فرماندهی هوایی
command post U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
oldman U مقام فرماندهی
bridges U پل فرماندهی کشتی
scheme of command U طرح فرماندهی
command U سرکردگی فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
administrative command U فرماندهی اداری
high command U فرماندهی عالی
command posts U پاسگاه فرماندهی
type command U فرماندهی ناو گروه
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
forward command post U پست فرماندهی جلو
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
guides U کشتی فرماندهی عملیات
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
guide U کشتی فرماندهی عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
cupola U برجک فرماندهی تانک
cupolas U برجک فرماندهی تانک
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com