English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straddles U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart. U گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes. U با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
to wear mourning U پوشیدن سیاه پوشیدن
they parted with each other U از هم جدا شدند
they were made one U با هم یکی شدند
they muliplied by generation U با زاد و ولدزیاد شدند
They grew attached ( attracted) to each other. U به همدیگر علاقمند شدند
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
they sought of him a miracle U معجزهای از او خواستار شدند
the troops were scattered U سپاهیان متفرق شدند
those who did not fear won U انهایی که نترسیدندپیروز شدند
the party rallied round him U ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
Several engineeres were removed from office. U چندین مهندس از کار بر کنار شدند
housekeeping U مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
How many students passed the exam? U چند نفر در امتحان قبول شدند؟
the people pressed in U مردم زور اورده داخل شدند
the judges were influenced by U داوران زیر نفوذ او واقع شدند
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
The officers were brifed on (about) the detailes. U افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
Many people were hurt when the boiler exploded. U وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
Due to the review security procedures were modified . U به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
pelasgic U نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
reamer U گشاد کن
wide U گشاد
looser U گشاد
straddles U گشاد با زی
loose U گشاد
loose-fitting U گشاد
loose fitting U گشاد
straddled U گشاد با زی
wider U گشاد
widest U گشاد
straddle U گشاد با زی
loosest U گشاد
broad U گشاد
broadest U گشاد
broader U گشاد
indue U پوشیدن
wear U پوشیدن
wears U پوشیدن
hide U پوشیدن
hides U پوشیدن
go into U پوشیدن
to put on U پوشیدن
masks U پوشیدن
mask U پوشیدن
overlays U پوشیدن
overlaying U پوشیدن
overlaid U پوشیدن
overlay U پوشیدن
dilatant U گشاد شونده
bigmouthed U دهن گشاد
wide mouthed U دهن گشاد
bell mouthed U دهن گشاد
slop U شلوار گشاد
slip-ons U لباس گشاد
slopped U شلوار گشاد
slopping U شلوار گشاد
straddles U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
straddled U گشاد نشستن
dilating U گشاد کردن
dilate U گشاد کردن
dilates U گشاد کردن
stretchier U گشاد شونده
stretchiest U گشاد شونده
reaming U گشاد کردن
stretchy U گشاد شونده
ream U گشاد کردن
pajamas U شلوار گشاد
spacious U جامع گشاد
slip on U لباس گشاد
to pass over U چشم پوشیدن از
to dress up U لباس پوشیدن
to [get] dress [ed] U جامه پوشیدن
to wear willow U سیاه پوشیدن
put on <idiom> U لباس پوشیدن
have on <idiom> U پوشیدن چیزی
forgo U چشم پوشیدن از
befog U بامه پوشیدن
wearing U وابسته به پوشیدن
pass over U چشم پوشیدن
bundle up U زیادلباس پوشیدن
shirts U پیراهن پوشیدن
shoeing U کفش پوشیدن
waive U چشم پوشیدن از
waived U چشم پوشیدن از
waives U چشم پوشیدن از
sandal U صندل پوشیدن
shoe U کفش پوشیدن
sandals U صندل پوشیدن
shirt U پیراهن پوشیدن
shoes U کفش پوشیدن
tog U لباس پوشیدن
dress U لباس پوشیدن
relinquishes U چشم پوشیدن
dresses U لباس پوشیدن
habits U :جامه پوشیدن
sock U جوراب پوشیدن
habit U :جامه پوشیدن
relinquished U چشم پوشیدن
relinquish U چشم پوشیدن
jar U شیشه دهن گشاد
jar U کوزه دهن گشاد
mason jar U کوزه دهن گشاد
robes U لباس بلند و گشاد
jarred U کوزه دهن گشاد
capacious U گنجایش دار گشاد
jars U کوزه دهن گشاد
jarred U شیشه دهن گشاد
varicosity U گشاد شدگی سیاهرگ
to let out U افشاکردن گشاد کردن
jars U شیشه دهن گشاد
oxbags U شلوار خیلی گشاد
robe U لباس بلند و گشاد
mother hubbard U لباس گشاد زنانه
oxford bags U شلوار خیلی گشاد
dolman sleeve U استین گشاد و اویخته
sack U پیراهن گشاد و کوتاه
Wellington U چکمه دهان گشاد
sacked U پیراهن گشاد و کوتاه
sacks U پیراهن گشاد و کوتاه
wide-eyed U دارای چشم گشاد
blouses U پیراهن یاجامه گشاد
slack U کساد کردن گشاد
wide eyed U دارای چشم گشاد
astraddle U دارای پای گشاد
varix variously U سیاهرگ گشاد شده
slackest U کساد کردن گشاد
slacks U کساد کردن گشاد
dalmatic U خرقه استین گشاد
clump block U قرقره دهان گشاد
blouse U پیراهن یاجامه گشاد
carboy U تنگ دهن گشاد
wrap up <idiom> U لباس گرم پوشیدن
to deny oneself U از خود چشم پوشیدن
disguising U جامه مبدل پوشیدن
to throw something overboard U چشم پوشیدن از چیزی
to rustle in silks U جامه ابریشمی پوشیدن
decked out <idiom> U لباسهای تجملی پوشیدن
disguises U جامه مبدل پوشیدن
doll up <idiom> U لباسهای تجملی پوشیدن
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
getup <idiom> U لباس محلی پوشیدن
To be dressed in black. To go into mourning. U سیاه پوشیدن ( عزاداری )
dressed to the nines (teeth) <idiom> U زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
disguise U جامه مبدل پوشیدن
to wear motley U چهل تیکه پوشیدن
to release one's right U از حق خود چشم پوشیدن
disguised U جامه مبدل پوشیدن
to garb oneself in silk U جامه ابریشمی پوشیدن
mab U نامرتب لباس پوشیدن
enshoud U کفن کردن پوشیدن
quiteclaim U چشم پوشیدن از واگذارکردن
enshrouded U کفن کردن پوشیدن
enshroud U کفن کردن پوشیدن
enshrouding U کفن کردن پوشیدن
enshrouds U کفن کردن پوشیدن
patches U ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch U ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
carronade U یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
spare U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
ignore U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
to take up one's livery U جامه نوکر بابی پوشیدن
spared U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
ignores U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignoring U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
redresses U دوباره پوشیدن جبران کردن
redressed U دوباره پوشیدن جبران کردن
To give up the idea. U چشم پوشیدن ( منصرف شدن )
To overlook. To turn a blind eye. U چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
redress U دوباره پوشیدن جبران کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com