English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the post has come U پست وارد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
source U فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source U نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
expansion U اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
entrant U وارد شونده
entrants U وارد شونده
marker U کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
markers U کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
machine U ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machined U ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machines U ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
graphics U وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
crash U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashed U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashes U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashing U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashingly U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
sheet U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
sheets U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
raw U 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
monitor U برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitored U برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitors U برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
background U امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds U امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
credit U درستون بستانکار وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
involve U گیر انداختن وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
structure U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
identities U عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
identity U عدد یکتا که توسط کلمه رمز استفاده می شدو تا برای کاربر مشخص کند چه زمانی وارد سیستم شود
trapdoor U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoors U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
inflict U ضربت وارد اوردن
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted U ضربت وارد اوردن
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting U ضربت وارد اوردن
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U ضربت وارد اوردن
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
proficient U وارد به فن با لیاقت
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
feed U وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed U وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds U وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
damage U صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
in U توپی که وارد دروازه شده
in- U توپی که وارد دروازه شده
fold U یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
Other Matches
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
to make an entry of U وارد
relevant U وارد
comer U وارد
intrant U وارد
hep U وارد
familiar U وارد در
pertinenet U وارد به
infare U وارد
conscious U وارد
importer U وارد کننده
inbound U وارد شونده
importing U وارد کردن
impoter U وارد کننده
impotable U وارد کردنی
importable U وارد کردنی
check in U وارد شدن
get in U وارد شدن
carechumen U تازه وارد
bring in U وارد کردن
arrived in paris U وارد شدم
importers U وارد کننده
imported U وارد کردن
initiates U وارد کردن
initiated U وارد کردن
initiate U وارد کردن
knowledgeable U وارد بکار
enters U وارد شدن
entered U وارد شدن
enter U وارد شدن
check-in U وارد شدن
check-ins U وارد شدن
conversant U وارد متبحر
immigrants U تازه وارد
immigrant U تازه وارد
initiating U وارد کردن
induct U وارد کردن
inducted U وارد کردن
import U وارد کردن
arriving U وارد شدن
arrives U وارد شدن
arrived U وارد شدن
arrive U وارد شدن
inputting U وارد کردن
newcomer U تازه وارد
inducts U وارد کردن
inducting U وارد کردن
newcomers U تازه وارد
incomer U شخص وارد
make an entry U وارد کردن
new comer U تازه وارد
versant U اشنا وارد
inflictable U وارد اوردنی
ingoing U وارد شونده
intervener U وارد ثالث
lic U وارد بودن
incoming U وارد شونده
initiate U تازه وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
ravaging U خرابی وارد اوردن
naturalising U جزوزبانی وارد شدن
initiates U تازه وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
ravages U خرابی وارد اوردن
ravaged U خرابی وارد اوردن
roster U وارد صورت کردن
rosters U وارد صورت کردن
leakage U به خزانه وارد نمیشود
leakages U به خزانه وارد نمیشود
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
blemish خسارت وارد کردن
to crash in [to a party] U سر زده وارد شدن
enter U وارد یا ثبت کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
to barge in U سر زده وارد شدن
ravage U خرابی وارد اوردن
naturalises U جزوزبانی وارد شدن
naturalize U جزوزبانی وارد شدن
reimport U دوباره وارد کردن
seacraft U وارد به رموزدریا نوردی
tenderfoot U ادم تازه وارد
barges U سرزده وارد شدن
barged U سرزده وارد شدن
barge U سرزده وارد شدن
to become personal U وارد شخصیات شدن
importing U عمل وارد کردن
put into port U وارد بندر شدن
new arrived U تازه وارد شده
impotable U مجازبرای وارد شدن
log in U وارد شدن به سیستم
entering group U گروه وارد شونده
enter the game U وارد بازی شدن
endamage U خسارت وارد اوردن
log on U وارد شدن به سیستم
circumstantiate U وارد جزئیات شدن
central load U نیروی وارد به مرکز
ward leonard control U کنترل وارد لئونارد
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
muscles U بزور وارد شدن
muscle U بزور وارد شدن
naturalizing U جزوزبانی وارد شدن
naturalizes U جزوزبانی وارد شدن
To enter the field . U وارد معرکه شدن
I slipped into the room . U یواشکی وارد اطاق شد
weather wise U وارد بجریانات روز
To go into detailes. U وارد جزئیات شدن
imported U عمل وارد کردن
To barge in on someone. U سر زده وارد شدن
To enter politics . U وارد سیاست شدن
To deliver (strike ) a blow . U ضربه وارد ساختن
He entered at that very moment . U درهمان لحظه وارد شد
import U عمل وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
uncharted U در نقشه یاجدول وارد نشده
form U یات مربوطه را وارد میکند
formed U یات مربوطه را وارد میکند
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
modes U یات مربوطه را وارد میکند
expansion team U تیم تازه وارد به لیگ
She entered the room as naked as the day she was born . U لخت وعور وارد اتاق شد
He came under the guise of friend ship . U درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
As I entered the house… U هینطور که وارد خانه شدم
to crash in [to a party] U بدون دعوت وارد شدن
We entered the room together . U باهم وارد اطاق شدیم
To be in the know . To be in the picture . U وارد بودن ( مطلع وآگاه )
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
mode U یات مربوطه را وارد میکند
incognizant U بدون اطلاع غیر وارد
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
To enter the arena . U وارد میدان کسی شدن
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
To enter the arena of bloody politics. U وارد صحنه سیاست شدن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
forms U یات مربوطه را وارد میکند
incurs U متحمل شدن وارد امدن
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
the strain on a rope U فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
to enter into an enquiry U وارد باز جویی شدن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
incurring U متحمل شدن وارد امدن
incurred U متحمل شدن وارد امدن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
to barge in U بدون دعوت وارد شدن
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
the objection will not lie U ان ایراد وارد نخواهد بود
To deliver (strike) a blow U ضربه زدن ( وارد آوردن )
incur U متحمل شدن وارد امدن
proselytizes U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
proselytised U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
proselytizing U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
intrude U فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
proselytize U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
intruded U فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
intrudes U فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
intruding U فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
sixth man U نخستین بازیگرذخیرهای که وارد میدان میشود
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
supervene U اتفاقا امدن سرزده وارد شدن
He is well versed in business . U درامور با زرگانی کاملا" وارد است
casserole U نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
join issue with a person U با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
casseroles U نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
to log on U وارد شدن به سیستم [رایانه شناسی]
iam out of practice U چندی است که وارد کار نیستم
to bar somebody from entering the place U مانع کسی وارد جایی شدن
iam not in prac tice U چندی است وارد کار نیستم
diffraction loading U منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
to enter [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
to descend [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
to break in U به زور و غیر قانونی وارد شدن
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
paper U روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papered U روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papering U روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com