English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
listening watch U پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
sentinel U دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
sentinels U دیده ور نگهبانی نگهبانی دادن
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
watches U نگهبانی
watched U نگهبانی
wardenship U نگهبانی
watch U نگهبانی
trick U نگهبانی
tricking U نگهبانی
tricked U نگهبانی
watching U نگهبانی
protectorship U نگهبانی
out post U نگهبانی
watching U پاس نگهبانی
relieve U تعویض نگهبانی
relieves U تعویض نگهبانی
relieving U تعویض نگهبانی
watches U نگهبانی دادن
set the watch U تنظیم نگهبانی
second dog watch U نگهبانی دوم
watches U پاس نگهبانی
sentry boxes U اتاقک نگهبانی
watched U پاس نگهبانی
watch U پاس نگهبانی
watch U نگهبانی دادن
watching U نگهبانی دادن
trick U نوبت نگهبانی
on sentry U مامور نگهبانی
orderly officen U افسر نگهبانی
first watch U نگهبانی شامگاه
first dog watch U نگهبانی اول
radar quardship U نگهبانی رادار
duty roster U لوحه نگهبانی
chaperon U نگهبانی کردن
watchtowers U برج نگهبانی
watchtower U برج نگهبانی
sentry box U اتاقک نگهبانی
off duty U خارج از نگهبانی
tricking U نوبت نگهبانی
tricked U نوبت نگهبانی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
escorts U نگهبانی کردن
to stand sentinel U نگهبانی کردن
stand guard U نگهبانی دادن
guards U نگهبانی دادن
sentinels U نگهبانی کردن
guarding U نگهبانی دادن
to nount guard U به نگهبانی رفتن
sentry U قراول نگهبانی
sentries U قراول نگهبانی
rosters U صورت نگهبانی
roster U صورت نگهبانی
sentinel U نگهبانی کردن
chaperons U نگهبانی کردن
cavalier U سکوی نگهبانی
escorted U نگهبانی کردن
chaperone U نگهبانی کردن
escort U نگهبانی کردن
escorting U نگهبانی کردن
chaperones U نگهبانی کردن
watched U نگهبانی دادن
guard U نگهبانی دادن
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
watch bill U لوحه نگهبانی ناو
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
port watch U پست نگهبانی بندر
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
main guard U پست نگهبانی اصلی
tricked U مدت زمان پست نگهبانی
trick U مدت زمان پست نگهبانی
look out U نگهبانی کردن موافب بودن
tricking U مدت زمان پست نگهبانی
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
fixed post system U سیستم پستهای نگهبانی ثابت
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
sentry box U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
broadcasting U رادیویی
radioing U رادیویی
radios U رادیویی
radioed U رادیویی
radio U رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
play by play U پخش رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
radio match U رویارویی رادیویی
radio wave U موج رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radmail U پست رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
wave U موج رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
call sign U معرف رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
waved U موج رادیویی
waves U موج رادیویی
waving U موج رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
call signs U معرف رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
radios U پیام رادیویی فرستادن
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
spotter U کمک مفسر رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
radio U پیام رادیویی فرستادن
wave front U جبهه امواج رادیویی
radioed U پیام رادیویی فرستادن
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
net call sign U معرف رادیویی شبکه
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
direction finder U جهت یاب رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
play by play U پخش رادیویی مسابقه
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com