English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doctor to the company U پزشک شرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
medic U پزشک
medical man U پزشک
medical officer U پزشک
master physician U سر پزشک
interne U پزشک
chiropodist U پزشک پا
chiropodists U پزشک پا
practitioner U پزشک
doc U پزشک
practitioners U پزشک
physician U پزشک
physicians U پزشک
aesculapian U پزشک
docs U پزشک
medical officer U سر پزشک
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
practitioner U دام پزشک
practitioner U دندان پزشک
surgeon general U پزشک ارشد
surgeon U پزشک جراح
surgeons U پزشک جراح
physician in attendance U پزشک معالج
house physician U پزشک مقیم
farriers U دام پزشک
farrier U دام پزشک
practitioners U دندان پزشک
medico U پزشک طبیب
medico legal examiner U پزشک قانونی
medicine man U پزشک قبیله
medical examiner U پزشک قانونی
neuropathist U پزشک اعصاب
ophthalmologist U چشم پزشک
doctor-to-be U پزشک آینده
psychopathist U پزشک دیوانگان
practitioners U دام پزشک
mad doctor U پزشک دیوانگان
doctor U پزشک دکتر
doctored U پزشک دکتر
family doctors U پزشک خانواده
family doctor U پزشک خانواده
a fake doctor U پزشک قلابی
certificate of a doctor U گواهی پزشک
general practitioner U پزشک عمومی
oculists U چشم پزشک
aurist U پزشک گوش
doctoring U پزشک دکتر
oculist U چشم پزشک
alienist U پزشک دیوانگان
doctors U پزشک دکتر
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
neuropsychiatrist U پزشک اعصاب و روان
obstetricians U پزشک متخصص زایمان
practician U پزشک دست در کار
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
pediatrician U پزشک متخصص اطفال
to take medical advice U با پزشک مشورت کردن
obstetrician U پزشک متخصص زایمان
lay analyst U روانکاو غیر پزشک
iatrogenic illness U بیماری پزشک زاد
extern U کمک پزشک روزانه
esculapian U وابسته به دارگونه طب پزشک
general practitioner U پزشک بیماریهای عمومی
medicaster U پزشک زبان باز
syrinx U استاخ پزشک ایطالیایی
internist U پزشک امراض داخلی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
anesthetist U پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
eustachian U پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill] U قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
take medical a U به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
participation U شرکت
enterprise U شرکت
cahoot U شرکت
associations U شرکت
enterprises U شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
fellowsh U شرکت
consociation U شرکت
EIS U ول شرکت
association U شرکت
company U شرکت
partnership U شرکت
partnerships U شرکت
houses U شرکت
housed U شرکت
contribution U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
firmer U شرکت
handing U شرکت
firmest U شرکت
firms U شرکت
hand U شرکت
incorporation U شرکت
companies U شرکت
house U شرکت
corporations U شرکت
business U شرکت
businesses U شرکت
corporation U شرکت
artieles of association U شرکت ناور
associated company U شرکت وابسته
economic unit U خانوار شرکت
associative U شرکت پذیر
electric company U شرکت برق
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
invalidation of company U بطلان شرکت
article of a company U اساسنامه شرکت
associativity U شرکت پذیری
article of association U اساسنامه شرکت
general partnership U شرکت تضامنی
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
branch of a company U شعبه شرکت
civil partnership U شرکت مدنی
cooperative U شرکت تعاونی
commercial company U شرکت تجاری
commercial firm U شرکت تجارتی
company law U قوانین شرکت
compulsory partnership U شرکت قهری
company network U شبکه شرکت
company union U اتحادیه شرکت
company secretary U منشی شرکت
cooperative company U شرکت تعاونی
champerty U شرکت در دعوا
dissolution of partner ship U فسخ شرکت
winding up of a company U انحلال شرکت
dissolution of a company U انحلال شرکت
datapro U یک شرکت تحقیقاتی
corporativism U شرکت گرایی
corporately U بصورت شرکت
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
cooperative society U شرکت تعاونی
certificate of incorporation U شرکت نامه
mutual company U شرکت تعاونی
company seal U مهر شرکت
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
stock company U شرکت سهامی
sit out U شرکت نداشتن در
shipping company U شرکت کشتیرانی
shipping agent U شرکت حمل
proprietary company U شرکت خصوصی
proportional liability partnership U شرکت نسبی
private corporation U شرکت خصوصی
private company U شرکت خصوصی
subsidiary company U شرکت فرعی
take a hand at U شرکت کردن در
airlines U شرکت هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
winding up U انحلال شرکت
voluntary partnership U شرکت اختیاری
unlimited liability company U شرکت تضامنی
trading company U شرکت تجارتی
to sit out U شرکت نداشتن در
to play at U شرکت کردن در
tandy corporation U شرکت Tandy
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com