Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vibrators
U
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator
U
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
rams
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
ram
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
mouthguard
U
لوله هوای غواص
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
discahrge pipe
U
لوله تخلیه
education pipe
U
لوله تخلیه
drain cock
U
لوله تخلیه
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
eduction pipe
U
لوله تخلیه یاکشش
bores
U
داخل لوله توپ
gun bore
U
داخل لوله توپ
bore
U
داخل لوله توپ
home
U
جا به داخل لوله راندن
homes
U
جا به داخل لوله راندن
rechamber
U
دوباره به داخل لوله راندن
ramming
U
راندن گلوله به داخل لوله
decoppering
U
رفع رسوبات مس از داخل لوله
terminal velocity
U
سرعت گلوله داخل لوله
purge valve
U
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
barrel reflector
U
منعکس کننده وضع داخل لوله
coppering
U
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
boresafe fuze
U
ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
borescope
U
وسیله دیدن خان کشی داخل لوله
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
diesel ramjet
U
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bore reset
U
وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
cargo outturn message
U
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
evacuation
U
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
allocates
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
allocating
U
منظور کردن
to make allowance
U
منظور کردن
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
clearing
U
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
U
تخلیه محل تخلیه بیماران
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
evacuate
U
تخلیه کردن
evacuated
U
تخلیه کردن
disembarks
U
تخلیه کردن
disembark
U
تخلیه کردن
disembarked
U
تخلیه کردن
disembarking
U
تخلیه کردن
draining
U
تخلیه کردن
drains
U
تخلیه کردن
drained
U
تخلیه کردن
drain
U
تخلیه کردن
to offload
U
تخلیه کردن
disembarkation
U
تخلیه کردن
unload
U
تخلیه کردن
vacating
U
تخلیه کردن
vacates
U
تخلیه کردن
vacated
U
تخلیه کردن
vacate
U
تخلیه کردن
unloads
U
تخلیه کردن
unloaded
U
تخلیه کردن
evacuates
U
تخلیه کردن
evacuating
U
تخلیه کردن
to block and bleed
[valve]
U
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
defecates
U
تخلیه کردن شکم
defecated
U
تخلیه کردن شکم
road clearance
U
تخلیه کردن جاده
defecating
U
تخلیه کردن شکم
defecate
U
تخلیه کردن شکم
exhaust
U
تخلیه کردن خروج
evacuated
U
تخلیه مزاج کردن
exhausts
U
تخلیه کردن خروج
evacuates
U
تخلیه مزاج کردن
diffusion
U
تخلیه کردن بافشار
to discharge goods
U
کالا را تخلیه کردن
evacuate
U
تخلیه مزاج کردن
evacuating
U
تخلیه مزاج کردن
degasify
U
تخلیه کردن گاز
engage
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
ingratiates
U
داخل کردن
incorporating
U
داخل کردن
to work in
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
enters
U
داخل کردن
ingratiating
U
داخل کردن
ingratiate
U
داخل کردن
incorporate
U
داخل کردن
work in
U
داخل کردن
entered
U
داخل کردن
immit
U
داخل کردن
intromit
U
داخل کردن
incorporates
U
داخل کردن
phase in
U
داخل کردن
imbark
U
داخل کردن
enter
U
داخل کردن
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
diffusion
U
کم کردن از قدرت تخلیه فشار
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
swap in
U
مبادله کردن به داخل
to breakin
U
خودرا داخل کردن
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
catch a crab
U
تصادفا پارو را داخل اب کردن
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
clearance
U
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
ingestion
U
قورت دادن داخل معده کردن
take in
U
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
interpolated
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
insufflation
U
داخل کردن گازیا بخاردر گودالی ازتن
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
honey combing
U
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
insinuated
U
داخل کردن اشاره کردن
insinuate
U
داخل کردن اشاره کردن
insinuates
U
داخل کردن اشاره کردن
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
redundancies
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
distemper
U
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
tubes
U
از لوله رد کردن
tube
U
از لوله رد کردن
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
syphons
U
از لوله یاسیفون رد کردن
pipe
U
لوله کشی کردن
syphoned
U
از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes .
U
لوله کشی کردن
plumb
U
لوله کشی کردن
siphon
U
از لوله یاسیفون رد کردن
siphons
U
از لوله یاسیفون رد کردن
piped
U
لوله کشی کردن
tide drain
U
زهکشی کردن با لوله
siphoned
U
از لوله یاسیفون رد کردن
tubulate
U
لولهای کردن لوله دار کردن
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
canalize
U
نهرسازی لوله کشی کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com