Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inquiries
U
پرسش بازجویی
inquiry
U
پرسش بازجویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
Other Matches
cross examination
U
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
interrogate
U
بازجویی
cross question
U
بازجویی
inquirendo
U
بازجویی
investigations
U
بازجویی
interrogated
U
بازجویی
interrogates
U
بازجویی
interrogating
U
بازجویی
investigation
U
بازجویی
inquiry
U
بازجویی
interrogation
U
بازجویی
interrogations
U
بازجویی
inquiries
U
بازجویی
inquests
U
بازجویی رسیدگی
examine
U
بازجویی کردن
investigating
U
بازجویی کردن
investigates
U
بازجویی کردن
examining
U
بازجویی کردن
investigated
U
بازجویی کردن
inquire
U
بازجویی کردن از
inquest
U
بازجویی رسیدگی
interrogators
U
بازجویی کننده
inquiringly
U
ازراه بازجویی
interrogations
U
بازپرسی بازجویی
examines
U
بازجویی کردن
quests
U
طلب بازجویی
interrogator
U
بازجویی کننده
inquires
U
بازجویی کردن از
inquired
U
بازجویی کردن از
examined
U
بازجویی کردن
interrogation
U
بازپرسی بازجویی
enquires
U
بازجویی کردن از
enquired
U
بازجویی کردن از
investigate
U
بازجویی کردن
to make enquiries into
U
بازجویی کردن در
to go into
U
بازجویی کردن
local enquiry
U
بازجویی محلی
committee of inquiry
U
کمیسیون بازجویی
inquisite
U
بازجویی کردن
investigating committee
U
کمیسیون بازجویی
cross examiner
U
بازجویی کننده
cross examine
U
بازجویی کردن
quest
U
طلب بازجویی
cross examination
U
بازجویی همگانی
crowner's quest
U
بازجویی درمرگهای ناگهانی
coroner's inquest
U
بازجویی در رگهای ناگهانی
assays
U
چشیدن بازجویی کردن
assay
U
چشیدن بازجویی کردن
inquests
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter
U
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
questions
U
پرسش
queried
U
پرسش
test item
U
پرسش
questioned
U
پرسش
item
U
پرسش
items
U
پرسش
queries
U
پرسش
query
U
پرسش
question
U
پرسش
querying
U
پرسش
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
interrogatively
U
ازراه پرسش
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
item difficulty
U
دشواری پرسش
catechise
U
از راه پرسش
item selection
U
پرسش گزینی
item validity
U
اعتبار پرسش
leadingquestion
U
پرسش راهنما
debriefed
U
پرسش کردن
debrief
U
پرسش کردن
questionary
U
پرسش نامه
catechize
U
از راه پرسش
item analysis
U
تحلیل پرسش
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
debriefs
U
پرسش کردن
question mark
U
پرسش نشان
question marks
U
پرسش نشان
point of interrogation
U
نشان پرسش
floorer
U
پرسش سخت
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
catechist
U
ازراه پرسش
interogation mark
U
نشان پرسش
questtioningly
U
پرسش کنل
poseurs
U
پرسش دشوار
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
cross-examination
U
پرسش و مقابله
cross-examining
U
پرسش کردن از
poseur
U
پرسش دشوار
poser
U
پرسش دشوار
posers
U
پرسش دشوار
cross-examines
U
پرسش کردن از
question
U
تردید پرسش
questioned
U
تردید پرسش
interrogators
U
پرسش کننده
questioningly
U
پرسش کنان
cross-examine
U
پرسش کردن از
interrogator
U
پرسش کننده
cross-examined
U
پرسش کردن از
questions
U
تردید پرسش
this very question
U
دقیقا همین پرسش
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to p angone with questions
U
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
U
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queries
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
examination
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations
U
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
criminal investigation
U
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
dogmatism
U
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
investigating
U
وارسی کردن بازجویی کردن
investigated
U
وارسی کردن بازجویی کردن
investigate
U
وارسی کردن بازجویی کردن
investigates
U
وارسی کردن بازجویی کردن
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
querying
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly
U
تحقیق کنان پرسش کنان
languages
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com