Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concurrent processing
U
پردازش همزمان
simultaneous processing
U
پردازش همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sequential
U
نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
Other Matches
processor
U
به صورت همزمان همزمان کار کند
postprocessor
U
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
photocomposition
U
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
interactive processing
U
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing
U
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr
U
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp
U
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
distributed processing system
U
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
in line processing
U
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
synchronic
U
همزمان
parallelling
U
همزمان
parallels
U
همزمان
proportional
U
همزمان
synchronous
U
همزمان
synchronizer
U
همزمان گر
contemporaries
U
همزمان
simultaneously
U
همزمان
contemporary
U
همزمان
parallelled
U
همزمان
paralleling
U
همزمان
coincidentally
U
همزمان
parallel
U
همزمان
isochrone
U
همزمان
simultaneous
U
همزمان
concurrent
U
همزمان
isochronous
U
همزمان
paralleled
U
همزمان
synchronize
U
همزمان کردن
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
synchrinized
U
همزمان بودن
concentred reaction
U
واکنش همزمان
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
concurrent execution
U
اجرای همزمان
synchronization
U
همزمان سازی
synchronized sweep
U
روبش همزمان
concurrent reinforcement
U
تقویت همزمان
concurrent training
U
اموزش همزمان
concurrent validity
U
اعتبار همزمان
simultaneous extinction
U
خاموشی همزمان
concurrent
U
تقریباگ همزمان
concurrent variation
U
تغییر همزمان
concurrently
U
اجرای همزمان
concurrent
U
همرو همزمان
synchronic
U
همگاه همزمان
concentred elimination
U
حذف همزمان
synchronizing
U
همزمان سازی
selsyn
U
موتور همزمان
synchronizes
U
همزمان کردن
concentred exchange
U
تبادل همزمان
simultaneity
U
همزمانی همزمان
synchronous admittance
U
گذرایی همزمان
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
synchronous machine
U
ماشین همزمان
coinciding
U
همزمان بودن
synchronising
U
همزمان کردن
synchronous motor
U
موتور همزمان
synchronous network
U
شبکه همزمان
synchronous operation
U
عملیات همزمان
synchronous reactance
U
راکتانس همزمان
synchronous speed
U
سرعت همزمان
synchroscope
U
همزمان نما
synchronous telegraphy
U
تلگراف همزمان
synchronises
U
همزمان کردن
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
synchronous generator
U
مولد همزمان
synchronised
U
همزمان کردن
synchronous device
U
دستگاه همزمان
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
coincided
U
همزمان بودن
coincides
U
همزمان بودن
synchronous vibrator
U
لرزه گر همزمان
coincide
U
همزمان بودن
synchronous condenser
U
خازن همزمان
synchronous phase advance
U
خازن همزمان
parallels
U
که همزمان ارسال شود
parallelling
U
که همزمان ارسال می شوند
acoustic synchronizer
U
همزمان ساز صوتی
coincident penalty
U
پنالتی همزمان دو تیم
paralleling
U
که همزمان ارسال شود
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
parallelled
U
که همزمان ارسال شود
parallelled
U
که همزمان ارسال می شوند
parallel
U
که همزمان ارسال شود
paralleled
U
که همزمان ارسال می شوند
paralleled
U
که همزمان ارسال شود
parallel
U
که همزمان ارسال می شوند
volley fire
U
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
paralleling
U
که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
parallelling
U
که همزمان ارسال شود
held ball
U
گرفتن همزمان توپ
simultaneous input/output
U
ورودی و خروجی همزمان
simultaneous color television
U
تلویزیون رنگی همزمان
horizontal synchronizing
U
همزمان ساز افقی
synchronizer
U
دستگاه همزمان کننده
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
synchronizing pulses
U
ضربههای همزمان سازی
synchronizing separator
U
جداکننده همزمان سازی
synchronizing signal
U
پیام همزمان ساز
compatability
U
قابلیت کار همزمان
concurrent programming
U
برنامه نویسی همزمان
parallels
U
که همزمان ارسال می شوند
synchronizing torque
U
گشتاور پیچشی همزمان
full duplex
U
پروتکل دوسوی همزمان
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
duplexes
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronizing limiter
U
لامپ مراقب همزمان سازی
duplexes
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplex
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
mainframe computer
U
مانند تعداد عملوند همزمان
color sync signal
U
پیام همزمان ساز رنگ
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous
U
باهم واقع شونده همزمان
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync
U
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
bursts
U
پیام همزمان ساز رنگ
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst
U
پیام همزمان ساز رنگ
simultaneous
U
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul
U
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
tandems
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
petri nets
U
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
tandem
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
immediate
U
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
operand
U
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
doubled up
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
parallelling
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
sdlc
U
Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
parallels
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coresident
U
دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
interleaving
U
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
parallelled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
isochronal
U
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
simultaneous
U
ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
duplexes
U
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
Glasgow School
U
[نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
duplex
U
مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
arithmetic
U
عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallel
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallels
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
mac
U
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallelling
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming
U
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
paralleling
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled
U
کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
macs
U
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
concurrent jurisdiction
U
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
parallelling
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
multi tasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multitasking
U
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
paralleling
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
clocking
U
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
chord keying
U
عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
parallels
U
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
vectors
U
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector
U
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
freeing
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
secondary
U
کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
interleaved
U
بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
entrymate
U
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
freed
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com