English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct processing U پردازش مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
deferred addressing U آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
direct access processing U پردازش به روش دستیابی مستقیم
Other Matches
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
postprocessor U برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
interactive processing U پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp U پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
distributed processing system U سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
upstanding U مستقیم
directs U مستقیم
straight line U خط مستقیم
straight line code U کد مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
straightish U مستقیم
on line U مستقیم
directed U مستقیم
straight line U مستقیم
straightest U مستقیم
right U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
first-hand U مستقیم
level U مستقیم
leveled U مستقیم
levelled U مستقیم
firsthand U مستقیم
levels U مستقیم
attributive U مستقیم
straight U مستقیم
righted U مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
bee line U خط مستقیم
straighter U مستقیم
beeline U خط مستقیم
righting U مستقیم
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
random access U دستیابی مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
direct support U کمک مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
spur offtake U ابگیر مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
on line help U کمک مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
d.c U جریان مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
direct file U فایل مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
direct object U مفعول مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct material U مواد مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
line storm U طوفان مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
directness U مستقیم بودن
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
uncurl U مستقیم شدن
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
indirect U غیر مستقیم
uniaxial bending U خمش مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
visual fire U تیر مستقیم
wall pass U پاس مستقیم
through call U مکالمه مستقیم
straight line U بخط مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
straightening flute drill U مته مستقیم
direct current U جریان مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
backstair U غیر مستقیم
dressing U مستقیم کنی
hottest U خط تلفن مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
dressings U مستقیم کنی
Go straight ahead. مستقیم بروید.
airline U خط مستقیم هوایی
airlines U خط مستقیم هوایی
highroad U صراط مستقیم
highroads U صراط مستقیم
straight position U فرم مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
ambagious U غیر مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
straight left U چپ مستقیم در بوکس
straight edge U لبه مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
straightest U قسمت مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
sideway U غیر مستقیم
straighter U قسمت مستقیم
straight U قسمت مستقیم
intuitions U درک مستقیم
rectilinear U مستقیم الخط
rectiliner U مستقیم الخط
intuition U درک مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
d.c. receiver U رادیوی جریان مستقیم
stiffest U مستقیم چوب شده
amitosis U تقسیم مستقیم یاخته
stiffer U مستقیم چوب شده
bilinear U دارای دوخط مستقیم
direct data entry U داده دهی مستقیم
fire U شوت محکم و مستقیم
fired U شوت محکم و مستقیم
deferred address یک آدرس غیر مستقیم
helm U زاویه سکان از خط مستقیم
helms U زاویه سکان از خط مستقیم
fires U شوت محکم و مستقیم
point blank U روبه نشان مستقیم
direct laying U روانه کردن مستقیم
oblique U غیر مستقیم منحرف
dma U انتقال مستقیم به حافظه
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
intuitively U بوسیله درک مستقیم
manage U مستقیم یا تحت کنترل
dressing device U دستگاه مستقیم کنی
straihting machine U دستگاه مستقیم کنی
excise U مالیات غیر مستقیم
managed U مستقیم یا تحت کنترل
ambages U راهای غیر مستقیم
point-blank U روبه نشان مستقیم
devious U غیر مستقیم منحرف
consequential damage U خسارت غیر مستقیم
d.c. motor U موتور جریان مستقیم
managing U مستقیم یا تحت کنترل
manages U مستقیم یا تحت کنترل
d.c c. motor U موتور جریان مستقیم
direct lift control U کنترل مستقیم برا
direct current magnet U مغناطیس جریان مستقیم
direct addressing U ادرس دهی مستقیم
jab U ضربه سریع مستقیم
direct addressing U نشان دهی مستقیم
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
parry U سد کردن دفاع مستقیم
parries U سد کردن دفاع مستقیم
parried U سد کردن دفاع مستقیم
indirect taxes U مالیاتهای غیر مستقیم
circumlocutions U بیان غیر مستقیم
circumlocution U بیان غیر مستقیم
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
indirect object U مفعول غیر مستقیم
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct access U دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
direct absorption process U فرایند جذب مستقیم
jabbed U ضربه سریع مستقیم
jabbing U ضربه سریع مستقیم
jabs U ضربه سریع مستقیم
direct current instrument U سنجه جریان مستقیم
direct current generator U مولد جریان مستقیم
bilinear U وابسته بدو خط مستقیم
down hill casting U ریخته گری مستقیم
direct current converter U تبدیل گر جریان مستقیم
direct access method U روش دستیابی مستقیم
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
direct measurement U اندازه گیری مستقیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com