English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job U یک واحد پردازش درون یک کار
jobs U یک واحد پردازش درون یک کار
postprocessor U برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
signalled U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signaled U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
in line coding U کدگذاری درون برنامهای
in line subroutine U زیر روال درون برنامهای
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
dual in line package U بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
problem program U برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
interactive processing U پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
record U برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp U پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system U سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
manager U برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers U برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
reentrant U درون رو
core U درون
cores U درون
insides U درون
inside U درون
endogenous U درون زا
interiors U درون
in the recesses of the heart U در درون دل
inbound U به درون
internally U از درون
interior U درون
interiorly U از درون
inward U درون
endocarp U درون بر
ben U درون
abintra U از درون
inly U از درون
inhaul line U درون کش
endobiotic U درون بافتی
intrastate U درون کشوری
inwards or inward U سوی درون
intrastate U درون ایالتی
inbuilt U درون بافته
endocrinology U درون ریزشناسی
endocardium U درون شامه دل
endogamous U درون همسری
introversion U درون گرایی
endoderm U درون پوست
introjection U درون فکنی
located inside U در درون قرارگرفته
introflexion U سوی درون
ataraxia U ارامش درون
intrauterine U درون رحمی
emigration U درون کوچکی
endogamy U درون همسری
intrapsychic U درون روانی
interstitial U درون شبکهای
endopsychic U درون روانی
endoscope U درون بین
endosmose U درون راند
endothelium U درون پوش
insalivate U درون یورش
endozoic U درون جانوری
inrush U درون یورش
inpouring U بسوی درون
endomorph U درون دگرگون
inner directed U درون وابسته
inlier U درون هشته
entoderm U درون پوست
entoptic U درون چشمی
entotic U درون گوشی
ingression U درون روی
idiotropic U درون نگر
endoplasm U درون مایه
endophagous U درون خوار
endolymph U درون- لنف
intramuscular U درون عضلانی
intramuscular U درون ماهیچهای
endogen U درون زایی
endogenous U درون زاد
intramolecular U درون مولکولی
intramolecular U درون ذرهای
intrapersonal U درون فردی
intraindividual U درون فردی
intrafusal U درون دوکی
intradermic U درون پوستی
intradermal U درون پوستی
intracranial U درون جمجمهای
intracellular U درون یاختهای
endogenous variable U متغیر درون زا
endogeny U درون زایی
influent U درون ریز
introspective U درون نگرانه
inputted U درون گذاشت
subjectivism U درون گرایی
inputted U درون داد
interpolation U درون یابی
interpolations U درون یابی
interpolations U درون گیری
inbreeding U درون همسری
talented U درون داشت
talent U درون داشت
talents U درون داشت
introverts U درون گرا
self reflection U درون اندیشی
input U درون داد
interpolation U درون گیری
entrance U درون رفت
entranced U درون رفت
entrances U درون رفت
entrancing U درون رفت
on line U درون خطی
assimilation U درون سازی
insights U درون بینی
insight U درون بینی
introvert U درون گرا
endocrine U درون ریز
underground water U اب درون زمین
transcrystalline U درون بلورهای
input U درون گذاشت
intravenous U درون وریدی
intravenously U درون وریدی
immigration U درون کوچی
throughout U از درون وبیرون
subversion U درون واژگونی
online U درون خطی
ingrowing U درون رویان
intercontinental U درون بری
feed U درون گذاشت
feeds U درون گذاشت
introspective U درون نگر
inland U درون کشور
autochthonous U درون خیز
retropulsion U درون ریزی
pronation U درون گرداندن
inborn U درون زاد
introspection U درون گرایی
interior U درونی درون
interiors U درونی درون
innate U درون زاد
introspection U درون نگری
ductless glands U غدههای درون ریز
intakes U مقدارجذب چیزی به درون
incurved U خمیده سوی درون
inbuilt U که درون سیستم است
in-house U درون ساختمان یک شرکت
empty U بدون چیزی در درون
emptiest U بدون چیزی در درون
empties U بدون چیزی در درون
emptier U بدون چیزی در درون
incurvation U خم سازی سوی درون
emptied U بدون چیزی در درون
in house U درون ساختمان یک شرکت
incurvation U خمیدگی سوی درون
class inclusion U درون گنجی طبقهای
interpolated U درون یابی کردن
interpolate U درون یابی کردن
endogenous depression U افسردگی درون زاد
inland U درون مرزی داخله
self scrutiny U درون خویشتن بینی
internal combustion engine U موتور درون سوز
internal combustion engines U موتور درون سوز
endocrine gland U غده درون ریز
intake U مقدارجذب چیزی به درون
introverts U بسوی درون کشیدن
introvert U بسوی درون کشیدن
at home and abroad U در درون و بیرون کشور
interpolating U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
endogen U گیاه درون روییده
self examination U درون خویشتن بینی
intrapsychic conflict U تعارض درون روانی
intramolecular rearrangement U نوارایی درون مولکولی
intraclass coefficient U ضریب درون طبقهای
intracellular U واقع در درون سلول
intra uterine U واقع در درون زهدان
upcountry U درداخل یا درون کشور
intratelluric U واقع در درون زمین
online operation U عمل درون خطی
interstitial hydride U هیدرید درون شبکهای
interstitial compound U ترکیب درون شبکهای
on line storage U حافظه درون خطی
introrsal U رو کننده بسوی درون
introrse U رو کننده بسوی درون
site license U مجوز درون سازمانی
screwthread U خان درون پیچ
pitman U کارگر درون معدن
online storage U انباره درون خطی
on line system U سیستم درون خطی
introversive type U سنخ درون گرا
introversion U برگشت بسوی درون
introversible U سوی درون برگشتنی
introspective psychology U روانشناسی درون نگر
interstitial atom U اتم درون شبکهای
within group variance U پراکنش درون گروهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com