Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
indemnification
U
پرداخت غرامت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
Other Matches
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
remuneration
U
غرامت
indemnities
U
غرامت
recompensing
U
غرامت
remunerations
U
غرامت
repayments
U
غرامت
solatium
U
غرامت
compensaion
U
غرامت
recompense
U
غرامت
recompensed
U
غرامت
recompenses
U
غرامت
repayment
U
غرامت
compensate some one losses
U
غرامت
penalty
U
غرامت
penalties
U
غرامت
indemnity
U
غرامت
compensatory amount
U
غرامت
bote
U
غرامت
fine
U
غرامت
finest
U
غرامت
fined
U
غرامت
consideration
U
غرامت
compensation
U
غرامت
considerations
U
غرامت
compensations
U
غرامت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
recompensed
U
غرامت پرداختن
recompense
U
غرامت پرداختن
war indemnity
U
غرامت جنگی
recompenses
U
غرامت پرداختن
damage
U
غرامت ضرر
indemnity
U
غرامت پرداختن
indemnities
U
غرامت پرداختن
damage
U
خسارت غرامت
recompensing
U
غرامت پرداختن
indemnitee
U
غرامت گیر
letter of indemnity
U
غرامت نامه
indemnitor
U
غرامت پرداز
compensation
U
غرامت تاوان
reparation
U
جبران غرامت
indemnify
U
غرامت پرداختن
compensations
U
غرامت تاوان
damageable
U
غرامت بردار
loss of claim
U
فقدان غرامت
indemnificatory
U
غرامت امیز
compensations
U
غرامت عوض دادن
compensation
U
غرامت عوض دادن
ransom
U
غرامت جنگی جزیه
cash collection voucher
U
سندپرداخت غرامت نقدی
damage
U
غرامت معیوب کردن
indemnify
U
غرامت بیمه زیان
ransoms
U
غرامت جنگی جزیه
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
indemnify
U
صدمه زدن به غرامت دادن
solatium
U
غرامت برای ترضیه خاطر
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
pays
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
U
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
purging
U
غرامت دادن جریمه دادن
glaze
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
discharge
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
paying
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
lustreer
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
trim
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
rendering
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
casual payment
U
پیش پرداخت
earnest money
U
پیش پرداخت
final payment
U
پرداخت نهایی
remittance
U
پرداخت تادیه
renditions
U
پرداخت تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
remittances
U
پرداخت تادیه
burnishing
U
پرداخت کاری
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
average payment
U
پرداخت متوسط
annual payment
U
پرداخت سالیانه
advice note
U
دستورپیش پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
payees
U
پرداخت شونده
payee
U
پرداخت شونده
paid
U
پرداخت شده
back freigt
U
پرداخت کرایه
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred payment
U
پرداخت معوق
date of maturity
U
موعد پرداخت
d. note
U
درخواست پرداخت
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
subscriptions
U
تعهد پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
date of payment
U
موعد پرداخت
unpaid
U
پرداخت نشده
finisher
U
پرداخت کننده
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
unpolished
U
پرداخت نشده
never-never
U
پرداخت قسطی
to finish off
U
پرداخت کردن
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
settlement terms
U
شرایط پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
spot cash
U
پرداخت نقدی
terms of payment
U
شرایط پرداخت
shear
U
پرداخت فرش
a bradent
U
وسیله پرداخت
imprest
U
پیش پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
pay off
U
پرداخت کردن
payable at sight
U
پرداخت دیداری
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
payer
U
پرداخت کننده
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
overpayment
U
پرداخت اضافی
on account payment
U
پیش پرداخت
installment payment
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
interim financing
U
پرداخت موقت
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
money back
U
تضمین پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
non payment
U
عدم پرداخت
payment in advance
U
پیش پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
planishing tool
U
ابزار پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
progress payments
U
پرداخت تدریجی
period of grace
U
مهلت پرداخت
payor
U
پرداخت کننده
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
payment in full
U
پرداخت تمام
payment in full
U
پرداخت کامل
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
payment in kind
U
پرداخت جنسی
payment stopped
U
توقف پرداخت
payment terms
U
شرایط پرداخت
prompt payment
U
پرداخت فوری
dishonoring
U
خودداری از پرداخت
paymasters
U
مامور پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com