English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pencilled U پرتوی شعاع دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
actiniform U پرتوی
radials U پرتوی
radial U پرتوی
electron beam U پرتوی الکترونی
Health physics U بهداشت پرتوی
The Physics of Radiation Protection U بهداشت پرتوی
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
radius U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
ray U شعاع
beam U شعاع
rayless U بی شعاع
beams U شعاع
gyoradius U شعاع چرخش
ionic ray U شعاع یونی
radial of a well U شعاع یک چاه
radially U شعاع وار
radiometer U شعاع سنج
ionic radius U شعاع یونی
radius of gyration U شعاع چرخش
image ray U شعاع تصویر
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
light beam U شعاع نور
light ray U شعاع نور
main beam U شعاع اصلی
mean radius U شعاع میانه
nuclear radius U شعاع هسته
radius gage U شابلون شعاع
radius of a well U شعاع یک چاه
triradiate U دارای سه شعاع
stellate U شعاع دار
short swing U پیچهای با شعاع کم
semidiameter U شعاع دایره
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius vector U شعاع حامل
radius of intrados U شعاع درونسو
radius of influence U شعاع تاثیر
radius of giration U شعاع چرخش
radius of extrados U شعاع برونسو
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of curvature U شعاع انحناء
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of curvatupe U شعاع انحناء
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
atomic radius U شعاع اتم
corner radius U شعاع کنج
radiating U شعاع افکندن
casualty radius U شعاع تلفات
radius U شعاع عملیات
radius U شعاع دایره
bohr radius U شعاع بور
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
an incident ray U شعاع ساقط
covalent radius U شعاع کووالانسی
radiates U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
electron beam U شعاع الکترون
effective radius U شعاع موثر
short range U با شعاع عمل کم
atomic radius U شعاع اتمی
short-range U با شعاع عمل کم
radiate U شعاع افکندن
wood ray U شعاع اوندی چوبی
sea room U شعاع مانور دریایی
very short U شعاع عمل خیلی کم
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
radiant U شعاع گستر درخشان
very long U شعاع عمل زیاد
van der waals radius U شعاع وان در والس
light ray bending U انحراف شعاع نور
damage radius U شعاع خطر مین
medium range U با شعاع عمل متوسط
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
damage radius U شعاع منطقه خسارت
casualty radius U شعاع تولید تلفات
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
double beam U شعاع مضاعف نور
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
destruction radius U شعاع تخریب مین
light beam recorder U ثبات شعاع نور
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com