Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
susceptive
U
پذیرنده اماده پذیرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
acceptor
U
پذیرنده
accepter
U
پذیرنده
acceptancy
U
پذیرنده
accipient
U
پذیرنده
acceptant
U
پذیرنده
receptive
U
پذیرنده
acid acceptor
U
پذیرنده اسید
electron acceptor
U
پذیرنده الکترون
accept machine
دستگاه پذیرنده
proton acceptor
U
پذیرنده پروتون
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
receptors
U
پذیرنده غریبان و فراریها
receptor
U
پذیرنده غریبان و فراریها
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
reception
U
پذیرش
admission
U
پذیرش
admissions
U
پذیرش
adoption
U
پذیرش
induction
U
پذیرش
inductions
U
پذیرش
acceptation
U
پذیرش
acceptance limit
U
حد پذیرش
assents
U
پذیرش
acceptance
U
پذیرش
assent
U
پذیرش
assented
U
پذیرش
acceptances
U
پذیرش
receptions
U
پذیرش
admittance
U
پذیرش
patient
U
پذیرش
patients
U
پذیرش
intakes
U
پذیرش
intake
U
پذیرش
assenting
U
پذیرش
repulsion
U
عدم پذیرش
magnetic susceptibility
U
پذیرش مغناطیسی
receptions
U
دریافت پذیرش
cry uncle
<idiom>
U
پذیرش شکست
admission rate
U
میزان پذیرش
admission port
U
دریچه پذیرش
acceptable
U
قابل پذیرش
tolerability
U
قابلیت پذیرش
face the music
<idiom>
U
پذیرش نسخه
induction station
U
مرکز پذیرش
reception
U
دریافت پذیرش
admission of liability
U
پذیرش تعهدات
receptionist
U
متصدی پذیرش
Reception
U
پذیرش هتل
admission requirements
U
شرایط پذیرش
admission
U
پذیرش به بیمارستان
acceptance test
آزمون پذیرش
refuses
U
عدم پذیرش
refusing
U
عدم پذیرش
social acceptance
U
پذیرش اجتماعی
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل پذیرش
satisfactory
<adj.>
U
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
U
قابل پذیرش
acceptance of offer
U
پذیرش پیشنهاد
sufficient
<adj.>
U
قابل پذیرش
rejection
U
عدم پذیرش
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل پذیرش
refuse
U
عدم پذیرش
receptivity
U
قدرت پذیرش
refused
U
عدم پذیرش
selective admission
U
پذیرش انتخابی
sufficing
<adj.>
U
قابل پذیرش
acceptable
<adj.>
U
قابل پذیرش
imprimatur
U
تصویب پذیرش
group acceptance
U
پذیرش گروهی
sufficiently
<adv.>
U
قابل پذیرش
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
hire out
<idiom>
U
پذیرش برای شغل
application study
U
بررسی پذیرش اماد
receptee
U
افراد مورد پذیرش
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
rejects
U
عدم پذیرش چیزی
acceptability
U
قابلیت پذیرش پسندیدگی
receives
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
reject
U
عدم پذیرش چیزی
receive
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denial
U
عدم پذیرش حاشا
take a back seat
<idiom>
U
پذیرش پستترین مقام
impassablility
U
غیر قابل پذیرش
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
rejected
U
عدم پذیرش چیزی
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
denials
U
عدم پذیرش حاشا
rejecting
U
عدم پذیرش چیزی
reception
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
keyboard send receive
U
صفحه کلید ارسال- پذیرش
receptions
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
take one's own medicine
<idiom>
U
پذیرش محاکمه بدون شکایت
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
taking of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
hearing of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
acceptance sampling
U
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
ksr
U
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
freeload
<idiom>
U
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off
<idiom>
U
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
accepting
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive
U
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
legal
U
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focus
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
mediums
U
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium
U
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
dos
U
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error
U
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
fresh
U
اماده
prompts
U
اماده
ready made
U
اماده
ablest
U
اماده
ready-made
U
اماده
accoutrements
U
اماده
freshest
U
اماده
supplying
U
اماده
fresh-
U
اماده
supply
U
اماده
sets
U
اماده
setting up
U
اماده
supplied
U
اماده
prompt
U
اماده
provided
U
اماده
ready
U
اماده
readying
U
اماده
readies
U
اماده
stock
U
اماده
readied
U
اماده
stocked
U
اماده
handy
U
اماده
handiest
U
اماده
handier
U
اماده
prompted
U
اماده
in store
U
اماده
in the saddle
U
اماده
equipped
U
اماده
minded
U
اماده
susceptible
U
اماده
in gear
U
اماده
yoi
U
اماده
in full fig
U
اماده
lief
U
اماده
set
U
اماده
yare
U
اماده
abler
U
اماده
in form
U
اماده
accoutred
U
اماده
in kelter
U
اماده
bellicose
U
اماده بجنگ
obliging
U
اماده خدمت
make ready
U
اماده کردن
prompt to go
U
اماده رفتن
coaches
U
اماده ساز
aforehand
U
اماده راحت
coaching
U
اماده سازی
coached
U
اماده ساز
coach
U
اماده ساز
pre treatment
U
اماده کردن
on tap
U
اماده کشیدن
he is ready at excuses
U
اماده است
accoutered
U
اماده جنگ
belay
U
اماده کردن
battailous
U
اماده جنگ
action mission ship
U
ناو اماده
at or within call
U
اماده فرمان
at call
U
اماده فرمان
in gear
U
اماده حرکت
indispose
U
اماده ساختن
insusceptible
U
غیر اماده
johnny on the sopt
U
حاضر و اماده
acoutre
U
اماده جنگ
giglot
U
دخترسبک که اماده
detonative
U
اماده انفجار
night boat
U
قایق اماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com