English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
newsreader U اخبار
information U اخبار
news U اخبار
assertion U اخبار
traditions U اخبار
communication U اخبار
ruise U اخبار دروغ
buzzers U زنگ اخبار
life blood U جنبش بی اخبار
shocker U اخبار موحش
information processing U تقویم اخبار
broadcasts U پخش اخبار
broadcast U پخش اخبار
electric bell U زنگ اخبار
buzzer U زنگ اخبار
annals U اخبار سال
shockers U اخبار موحش
bell ringing transformer U مبدل زنگ اخبار
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
local U داخلی اخبار محلی
sound bow U کاسه زنگ اخبار
newsmen U خبرنگار گوینده اخبار
newsman U خبرنگار گوینده اخبار
push botton U دکمه زنگ اخبار
newsy U دارای اخبار زیاد
bell transformer U ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell wire U سیم زنگ اخبار
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
to break news U فاش کردن اخبار
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
poney U پرداختن خلاصه اخبار
locals U داخلی اخبار محلی
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
collection U جمع اوری اخبار
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
collections U جمع اوری اخبار
pony U پرداختن خلاصه اخبار
ponies U پرداختن خلاصه اخبار
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
monitoring U رله کردن اخبار و پیامها
ring U احاطه کردن زنگ اخبار
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
magneto bell U زنگ اخبار جریان متناوب
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
dissemination U انتشار اخبار انتشار اطلاعات
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
crossbars U خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbar U خط عرضی صلیب میله عرضی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
transect U بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
derrick U دریک
derricks U دریک
in an instant U دریک ان
on a par U دریک تراز
swinging derrick U دریک گردان
in an instant U دریک لحظه
standing derrick U دریک ثابت
sedentary U مقیم دریک جا
on one occasion U دریک موقع
en bloc U دریک بلوک
pilot house U پل فرماندهی
commandership U فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
commandantship U فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
commands U فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
commanded U فرماندهی
command U فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
executive branch U فرماندهی
leadership U فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
aline U دریک رشته قراردادن
somewheres U یک جایی دریک محلی
run in the family/blood <idiom> U دریک سطح بودن
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
rub elbows/shoulders <idiom> U دریک سطح بودن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
beside U دریک طرف بعلاوه
partly U نسبتا دریک جزء
somewhere U یک جایی دریک محلی
flag ship U ناو سر فرماندهی
command posts U پاسگاه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
continuity of command U مداومت فرماندهی
lead a unit U فرماندهی کردن
command U سرکردگی فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
administrative command U فرماندهی اداری
unified command U فرماندهی متحد
commands U سرکردگی فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
commandery U محل فرماندهی
air command U فرماندهی هوایی
command posts U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
bridge U پل فرماندهی کشتی
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
bridged U پل فرماندهی کشتی
head quarters U مرکز فرماندهی
bridges U پل فرماندهی کشتی
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
supreme U فرماندهی عالی
headquarters U مرکز فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
joint command U فرماندهی مشترک
flagship U ناو فرماندهی
flagships U ناو فرماندهی
command post U پست فرماندهی
tactical command ship U ناو فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
oldman U مقام فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
command mode U حالت فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
command and control U کنترل و فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
base command U فرماندهی پایگاه
commander's estimate U براورد فرماندهی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
coincident U واقع شونده دریک وقت
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling <idiom> U دریک وضع نا مساعد بودن
colocate U دریک مکان قرار دادن
textbooks U کتاب اصلی دریک موضوع
in a crack U دریک چشم بهم زدن
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
coincide U دریک زمان اتفاق افتادن
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
coincides U دریک زمان اتفاق افتادن
coinciding U دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girls U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
textbook U کتاب اصلی دریک موضوع
coincided U دریک زمان اتفاق افتادن
align U دریک ردیف قرار گرفتن
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
batches U مقدار نان دریک پخت
batch U مقدار نان دریک پخت
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
polynya U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
easy does it <idiom> U دریک چشم بهم زدن
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
ledger bait U که دریک جا روی نگاه دارند
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
polynia U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
cupolas U برجک فرماندهی تانک
cupola U برجک فرماندهی تانک
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
command liaison U افسر رابط فرماندهی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com