English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (615 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
cooler U پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
sloppiness U خیسی
absorption of water U خیسی
wettability U خیسی
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
wettability U قابلیت خیسی
mackinaw U پتوی ضخیم
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
stroud U پارچه یا پتوی صخیم قدیمی
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
extinguish U خاموش کردن
out- U خاموش کردن
extinguishes U خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن
turn-offs U خاموش کردن
to switch off U خاموش کردن
turn out <idiom> U خاموش کردن
to snuff out U خاموش کردن
turn off U خاموش کردن
extinguishing U خاموش کردن
outed U خاموش کردن
quenching U خاموش کردن
smother U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
suffocated U خاموش کردن
smothered U خاموش کردن
to put out U خاموش کردن
smothering U خاموش کردن
smothers U خاموش کردن
suffocates U خاموش کردن
suffocating U خاموش کردن
put out U خاموش کردن
out U خاموش کردن
hush U خاموش کردن
dout U خاموش کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
to talk down U خاموش یاساکت کردن
turn off U خاموش کردن یاشدن
powers U خاموش کردن یک وسیله
fight the fire U اتش خاموش کردن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
powering U خاموش کردن یک وسیله
power U خاموش کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن یک وسیله
turn out U باکلید خاموش کردن
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
to smother a flame U شعله ای را خاموش کردن
snuff U بافوت خاموش کردن
turn-off U خاموش کردن یاشدن
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
to laugh down U با خنده خاموش کردن
snub U سربالا خاموش کردن
snubbing U سربالا خاموش کردن
snubbed U سربالا خاموش کردن
snubs U سربالا خاموش کردن
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
quenches U خاموش کردن ترساندن
To dye ones hair. U موها را خاموش کردن
to shut down a reactor U راکتوری را خاموش کردن
quench U خاموش کردن ترساندن
To extinguish a fire. U آتش را خاموش کردن
quenched U خاموش کردن ترساندن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com