English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
chest roll U چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
landings U فرود ژیمناست به زمین
landing U فرود ژیمناست به زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
ground U تماس دادن توپ با زمین
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
terrain following U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
bow wave U موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
brooch U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooches U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
sedent U نشسته
sedentary U نشسته
sejant U نشسته
aground U به گل نشسته
sittings U نشسته
sitting U نشسته
soapless U نشسته
sedimentary U ته نشسته
gymnasts U ژیمناست
gymnast U ژیمناست
fretty U چرک نشسته
sitting position U وضعیت نشسته
stranded U بگل نشسته
aground U به خشکی نشسته
vega U کرکس نشسته
aground U بگل نشسته
crouch start U استارت نشسته
sprint start U استارت نشسته
superannuated U باز نشسته
full U چرخیدن ژیمناست
leaps U جهش ژیمناست
leaped U جهش ژیمناست
fullest U چرخیدن ژیمناست
leap U جهش ژیمناست
He was sitting on my left (left side) U طرف چپ من نشسته بود
herculis U بر زانو نشسته راقص
zazen U پایان استراحت نشسته
Zen U استراحت بحالت نشسته
hercules U بر زانو نشسته راقص
cuts U درو زدن ژیمناست
cut U درو زدن ژیمناست
half circle U چرخش نمیدایره ژیمناست
stag leap U پرش پا باز ژیمناست
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
tumblers U ژیمناست زمینی کار
stutz U عقبگرد جلو ژیمناست
tumbler U ژیمناست زمینی کار
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
valdez U پرت بالانس از حالت نشسته
ambushed U سربازانی که درکمین نشسته اند
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
She was sitting in the corner of the room . U گوشه اتاق نشسته بود
saddlefast U محکم روی زین نشسته
ambushes U سربازانی که درکمین نشسته اند
ambush U سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushing U سربازانی که درکمین نشسته اند
She was sitting on my right. U سمت راست من نشسته بود
croup U انتهای خرک نزدیک ژیمناست
monkey hang U اویزان شدن ژیمناست با یک دست
doubled up U دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
support U تکیه بدن ژیمناست روی دستها
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
dismount U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
dismounts U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
english hand balance U بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
single leg balance U حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
dismounting U پرش اخر ژیمناست روی هر وسیله
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
planche U وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
swan scale U تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
totake U شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
he stroked U درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
extend U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extending U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
wraparound U چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
dish rag U حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
extends U کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
end on U سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
stockli U حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
redbreast U پرنده سینه سرخ سینه سرخ
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
time is the great healer <proverb> U سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
seated U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seats U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contacts U تماس
contacting U تماس
contingence U تماس
line of contact U خط تماس
contact line U خط تماس
impinging U تماس
tangent U تماس
ding U تماس
impact U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
tangency U تماس
contact U تماس
impacts U تماس
taction U تماس
The place was fully packed . U گوش تا گوش آدم نشسته بود
wool in the grease U پشم نشسته پشم تازه چیده
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
tinsica U چرخ ارابه با نیم چرخ ژیمناست
point contact U تماس نقطهای
line to line fault U تماس خطوط
contact patrol U گشتی تماس
contact party U گروه تماس
contact lost U تماس قطع شد
corps a corps U تماس بدنی
to be in contact U تماس داشتن
point of contact U نقطه تماس
to be in rapport U تماس داشتن
contact flange U فلانژ تماس
to bring into contact U تماس دادن
skimmed U تماس اندک
contact diameter U قطر تماس
contact point U قطب تماس
shock hazard U خطر تماس
contact ratio U نسبت تماس
angle of contact U زاویه تماس
contiguity U برخورد تماس
skim U تماس اندک
finish U تماس انتهایی
skims U تماس اندک
area contact U سطح تماس
finishes U تماس انتهایی
contact surface U سطح تماس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com