Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The soldirs leg was amputated .
U
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he paid through the nose
U
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
sappers
U
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper
U
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
he was refused employment
U
کردند
The trees are in bloom .
U
درختها گه کردند
they put their heads together
U
با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
they mulcted him
U
او را جریمه کردند
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
It was required of me . They imposed it on me .
U
آنرا به من تکلیف کردند
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
They escaped under cover of darkness.
U
درتاریکی شب فرار کردند
They pinched my keys.
U
کلیدهایم رابلند کردند
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
they had words
U
باهم نزاع کردند
The kids stamped on the ants .
U
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
They were talking in Spanish .
U
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city
U
سوی ان شهر هجوم کردند
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
its was extended
U
مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
she was shot for a spy
U
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
He was framed.
U
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
bombers raided the city
U
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Fatimid
U
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
corinthian brass or bronze
U
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
knickerbocker
U
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down
U
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
They I got confused .
U
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery
U
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
U
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boer
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Few reporters dared to enter the war zone.
U
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
U
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Boers
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel
U
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards
U
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
mohock
U
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
sepoy
U
سرباز
man of war
U
سرباز
miliaman
U
سرباز
linesman
U
سرباز صف
linesmen
U
سرباز صف
trooper
U
سرباز بر
militiamen
U
سرباز
troopers
U
سرباز بر
man at arms
U
سرباز
he is a private
U
او سرباز
soldier
U
سرباز
soldiers
U
سرباز
lines man
U
سرباز صف
campers
U
سرباز
camper
U
سرباز
enlistedman
U
سرباز
militiaman
U
سرباز
jack
U
سرباز
conscript
U
سرباز
comrades in arms
U
سرباز
conscripted
U
سرباز
gl
U
سرباز
court card
U
سرباز
conscripting
U
سرباز
jacks
U
سرباز
ranker
U
سرباز
conscripts
U
سرباز
comrade in arms
U
سرباز
foreign volunteer
U
[سرباز]
مزدور
sellsword
U
[سرباز]
مزدور
grabby
U
سرباز پیاده
enlistee
U
سرباز داوطلب
footsoldier
U
سرباز پیاده
foot slugger
U
سرباز پیاده
furlough
U
مرخصی سرباز
infantry man
U
سرباز پیاده
stratocracy
U
سرباز سالاری
soldiery
U
یک دسته سرباز
tommy atkins
U
سرباز انگلیسی
rifle man
U
سرباز پیاده
redcoat
U
سرباز انگلیسی
ranksman
U
سرباز صفی
ranko
U
سرباز معمولی
private first class
U
سرباز یکم
open hearth furnace
U
کوره سرباز
legionnaire
U
سرباز هنگ
legionary
U
سرباز سپاهی
legionary
U
سرباز هنگ
troopship
U
کشتی سرباز بر
conscripted
U
سرباز وفیفه
recruited
U
تازه سرباز
recruit
U
تازه سرباز
withdraws
U
سرباز زدن
withdraw
U
سرباز زدن
levy
U
سرباز گیری
levies
U
سرباز گیری
mercenaries
U
سرباز مزدور
levied
U
سرباز گیری
mercenary
U
سرباز مزدور
applicant
U
سرباز داوطلب
applicants
U
سرباز داوطلب
liner
U
سرباز خط جبهه
recruiting
U
تازه سرباز
recruits
U
تازه سرباز
conscript
U
سرباز وفیفه
conscription
U
سرباز گیری
cavalier
U
سرباز سوار
conscripting
U
سرباز وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
veterans
U
کهنه سرباز
veteran
U
کهنه سرباز
recruitment
U
سرباز گیری
liners
U
سرباز خط جبهه
earls
U
سرباز دلیر
infantry
U
سرباز پیاده
paratrooper
U
سرباز چترباز
caserne
U
سرباز خانه
drafts
U
سرباز وفیفه
drafted
U
سرباز وفیفه
draft
U
سرباز وفیفه
refusing
U
سرباز زدن
refused
U
سرباز زدن
refuse
U
سرباز زدن
privates
U
مستور سرباز
private
U
مستور سرباز
refuses
U
سرباز زدن
paratroopers
U
سرباز چترباز
defaulter
U
سرباز مقصر
defaulters
U
سرباز مقصر
earl
U
سرباز دلیر
levying
U
سرباز گیری
generations
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation
U
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
soldier's manual
U
کتاب راهنمای سرباز
infantryman
U
سرباز پیاده نظام
effective
U
سرباز اماده به خدمت
infantrymen
U
سرباز پیاده نظام
airmen
U
سرباز نیروی هوایی
fugitives
U
سرباز فراری گریخته
kits
U
سطل توشه سرباز
A posse of police officers and soldiers
U
یک دسته از پاسبان و سرباز
fugitive
U
سرباز فراری گریخته
guardsmen
U
سرباز هنگ نگهبان
guardsman
U
سرباز هنگ نگهبان
kit
U
سطل توشه سرباز
yankee doodle
U
سرباز شمالی امریکا
velite
U
سرباز سبک اسلحه
recalcitrate
U
سرباز زدن سر پیچیدن
gallowglass
U
دستهای سرباز مزدور
petarder
U
سرباز بمب انداز
dogface
U
سرباز پیاده نظام
limey
U
سرباز یا ملوان انگلیسی
pkeman
U
سرباز نیزه دار
limeys
U
سرباز یا ملوان انگلیسی
gurkha
U
سرباز اهل نپال
pistoleer
U
سرباز طپانچه دار
airman
U
سرباز نیروی هوایی
blue jacket
U
سرباز نیروی دریائی
levee en masse
U
سرباز گیری عمومی
janizary
U
سرباز پیاده نظام
peltast
U
سرباز سبک سپر
miliaman
U
سرباز حرفهای یاپیمانی
doughboy
U
سرباز پیاده نظام
reservist
U
سرباز یا افسر ذخیره
foot soldier
U
سرباز پیاده نظام
foreignlegion
U
سرباز داوطلب در ارتش
piker
U
سرباز نیزه دار
dough boy
U
سرباز پیاده نظام
reservists
U
سرباز یا افسر ذخیره
pistoleer
U
سرباز تپانچه دار
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
vet
U
بیطاری کردن کهنه سرباز
vets
U
بیطاری کردن کهنه سرباز
mess kit
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
vetted
U
بیطاری کردن کهنه سرباز
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
miles gloriosus
U
سرباز لاف زن ومغرور چاخان
individuals
U
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
perdu
U
مخفی سرباز جان فشان
put over
U
بتاخیر انداختن از سرباز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com