English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
let down U پایین کردن
to let down U پایین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flag U سنگفرش کردن پایین افتادن
flags U سنگفرش کردن پایین افتادن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
debase U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debases U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
remit U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
cog down U به سمت پایین نورد کردن
down line U بار کردن پایین خطی
go dan barai U رد کردن از پایین
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
timber hitch U گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to come down with a run U پایین افتادن افت کردن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Other Matches
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
hereafter <adv.> U در پایین
bal U از مچ پا به پایین
shitu U پایین
down U پایین
lower limit U حد پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
beneath U پایین تر
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
dowm U پایین
low U پایین
low level U پایین
vide infara U پایین
lower U پایین
de- U پایین
beneath U پایین
lower most U پایین تر
tailwater U پایین اب
sub- U یا پایین تر
subteen U پایین تر از سن 31
submiss U پایین
neath or neath U پایین
neath or neath U پایین تر
bottom U پایین
below U پایین
bottoms U پایین
below <adv.> U در پایین
underneath U پایین
further down U پایین تر
lowered U پایین تر
infara U پایین تر
short U پایین تر
lowers U پایین تر
flat U پایین
shorter U پایین تر
lower U پایین تر
down stairs U پایین
infara U پایین
lowering U پایین تر
flattest U پایین
hypogenous U پایین رو
shortest U پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
to reach down U پایین اوردن
low wing U بال پایین
subordinates U فرعی پایین تر
face down feed U خورد رو به پایین
to set down U پایین اوردن
low altitude U ارتفاع پایین
to sink in the scale U پایین رفتن
lowpass U پایین گذار
degrades U پایین دادن
downward U پایین زیرین
downward U روبه پایین
mean low water U اب پایین میانگین
descend U پایین امدن
descends U پایین امدن
minor U پایین رتبه
nether world U جهان پایین
downstream U پایین رود
the valley lies below U ده در پایین است
subordinate U فرعی پایین تر
downstream U پایین دست
hereinbelow U در پایین این
nutant U پایین افتاده
nutate U پایین افتادن
oars down U پارو پایین
on the down grade U پایین رونده
foot U پایین بادبان
neath or neath U پایین زیرین
hereinbelow U ازاین پایین تر
lower bound U کران پایین
nether U واقع در پایین
nether U زیر پایین
low energy U انرژی پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
downstairs U طبقه پایین
low frequency U فرکانس پایین
submaxilla U ارواره پایین
depressions U پایین دادن
subordinated U فرعی پایین تر
lowermost U پایین ترین
down draft U جریان رو به پایین
downfield U میدان پایین
to look down U پایین امدن
the lower world U جهان پایین
to go down U پایین رفتن
to get down U پایین رفتن
low order U پایین رتبه
download U بارگیری پایین
beneath U از زیر پایین تر از
to come down U پایین امدن
downmost U پایین ترین
low order U مرتبه پایین
to bring down U پایین اوردن
depression U پایین دادن
decurrent U پایین افتاده
downfeed U تغذیه رو به پایین
down current U جریان رو به پایین
go down U پایین رفتن
disrate U پایین اوردن
down stroke U ضربه رو به پایین
undermost U پایین ترین
low level U در سطح پایین
dim light U نور پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
up and down U بالا و پایین
desceht U پایین امدن
catabatic U پایین اینده
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
alow U روبه پایین
drive U ضربه از پایین
drives U ضربه از پایین
low resolution U تفکیک پایین
low resolution U وضوح پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
lower limit U کران پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
lower mast U دکل پایین
degrade U پایین دادن
lower most U پایین ترین
the masses U دستههای پایین تر
low activity U فعالیت پایین
to beat down U پایین اوردن
At lower levels. U در سطوح پایین تر
low pass U پایین گذر
bottommost U پایین ترین
bottom up U از پایین به بالا
bate U پایین اوردن
downtrend U سیربطرف پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
look down U پایین امدن
downward compatible U سازگار رو به پایین
lower threshold U استانه پایین
prolapse U پایین افتادن
lower class U طبقه پایین
lower classes U طبقه پایین
shutting U پایین اوردن
breast U نورد پایین
lowest U پایین ترین
prolapse U پایین افتادگی
comedown U پایین رفتن
res U noitaloseR پایین
lee U پایین باد
top-down U از بالا به پایین
shuts U پایین اوردن
pushdown U پایین فشردنی
low U پایین اهسته
overhand U از پایین ببالا
shut U پایین اوردن
prolapsus U پایین افتادگی
push down stack U پایین فشردنی
low U پایین ضعیف
top down U از بالا به پایین
feet U پایین دامنه
below the horizon U رتبه من از او پایین تر است
low pass filter U صافی پایین گذر
bush league U لیگ سطح پایین
lowered U پایین اوردن لوله
lower class U طبقه پایین جامعه
footstone U سنگ پایین گور
low res graphics U گرافیک با وضوح پایین
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
in the hole <idiom> U امتیاز پایین صفر
foot stone U سنگ پایین کوه
nose down <idiom> U پایین آوردن دماغه
lower U پایین اوردن لوله
cryophilic U رشدکننده در حرارتهای پایین
below-mentioned <adj.> U بیان شده در پایین
lower U پایین دادن لوله
flattest U یکنواخت پایین دست
low level format U فرمت سطح پایین
low resolution U تفکیک پذیری پایین
low temperature U درجه حرارت پایین
fluctuation U حرکت به بالا و پایین
fluctuates U حرکت به بالا و پایین
to put down U پایین قرار دادن
flat U یکنواخت پایین دست
fumikumi U لگد فشاری به پایین
subclass U طبقه پایین جامعه
underclass U طبقه پایین جامعه
mentioned below [often postpos.] <adj.> U بیان شده در پایین
antiparachute ropes U طنابهای پایین بالون
undermentioned <adj.> U بیان شده در پایین
gastroptosis U پایین افتادن معده
fluctuated U حرکت به بالا و پایین
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
low frequency valve U لامپ فرکانس پایین
downstroke U ضربه درجهت پایین
decurved U دارای انحنا به پایین
dandle U بالا و پایین انداختن
downstroke U ضربه بطرف پایین
downswing U نوسان بطرف پایین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com